یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

چی بگم :(

دیشب اول از همه یکی از دوستام لینک خبر بی بی سی راجع به تعویق کنکور رو برام فرستاد و چند دقیقه بعدشم مشاور مدرسه یک پیام صوتی گذاشت و از بچه ها خواست آرامششون رو حفظ کنن و. هر وقت خبر قطعی‌ و دقیق بیاد بهشون خبر میده و یکسری راه کار برای. کاهش استرس بهشون داد 

منم برای اینکه سپهر آروم بشه گفتم اشکال نداره مادر، عوضش  فرصت داریم که تا اون موقع موصوع جیش ات رو حل کنیم.. طفلی جواب داد دیگه هیچی برام مهم نیست فقط می خوام تموم بشه 

ممنونم از همه تون بابت کلی پیامی که واسه پست قبلی فرستادین.. یواش یواش جواب میدم و تایید می کنم فقط الان واقعا حوصله اش رو ندارم.... همون. دیشب کلی. غوغا شد بین دوستان و همکلاسی های سپهر و همه ناراصی بودن از شرایط جدید و این بلاتکلیفی.... یک کمی هم خودم روبه راه نیستم، از این مشکلات زنانه که نمی دونم منشاش سن هست یا استرس وفشار روحی ... فعلا دنبال دکتر و آزمایش و سونو و این حرفا هستم تا ببینیم مشکل چیه

این اپلیکیشن پزشکت هم چیز جالبیه ها، هرچند مشاور تلفنی کار منو راه نینداخت و باید معاینه می‌شدم ولی کلی راهنماییم کرد 

راستش رو بگم وقتی صبح اینجا روو باز کردم تا بنویسم و آروم بشم و وقتی دیدم هجده تا پیام برام گذاشتین کلی ذوق کردم 

حالا باید یک کم خودم آروم بشم تا سرفرصت بخونمشون


پ. ن : خنده دارتر این بود که ستی از همه بیشتر ناراحت شد و کلی غصه خورد که بازم مجبوره روزهای بیشتری مراعات داداشش رو بکنه آخه اینروزا سپهراخلاق نداره هی من به ستایش میگم اشکال نداره مادر اون کنکور داره بزار کنکورش رو بده درست میشه و تو کوتاه بیا و چیزی نگو و ستایش داشت روزشماری می کرد تا تموم بشه 




دوباره

این مشکل تکرر ادرار دوباره برگشته.... توی آبان ماه بود که کلی سونو و آزمایش و تست عصب و عصله از مثانه ی سپهر گرفتن و همه چی نرمال بود و دکتر براش یک دارو نوشت و احتمال استرس رو داد، هرچند سپهر اصلا قبول نداشت ولی خب بعد از یکماه دارو خوردن همه چی نرمال شد... اما حالا دوباره همون مشکل و من داروی قبلی رو براش شروع کردم و امروزم ویزیت شد و الان توی نوبت سونو هستیم، هرچند بازم پزشک معتقد هست که بخاطر استرس هست و سپهر بازم اصرار داره که هیچ استرسی نداره

هوفففف.... فقط امیدوارم تا پنجشنبه ی آینده این مشکل حل شده باشه.... ایزی لایف هم جواب نداد و میگه با اون دیگه اصلن تمرکز ندارم

کلی با ماسک تمرین کرده که بهش عادت کنه ولی الان این مشکل دستشویی براش از همه بدتر هست

فکر کنم تا این کنکور برگزار بشه من ده سالی پیر شدم 


خبرهایی تلخ

یک دوست و آشنای دور و قدیمی، خبر از بیماریش میده و باز هم سرطان..... کلا روزم رو بهم ریخت مخصوصا وقتی پیام خانومش رو خوندم که برام نوشته بودالان داشتم بهت فکر می کردم به قوی بودنت... اشکام سرازیر شدن.. به خودش و افکار و منش جالبش و دغدغه اش برای ایران بهتر،فکر می کنم.. به خانومش و دوتا بچه هاش...


اینروزا فقط خبر بد می شنوم دوتا مرد نازنین ( پدر و پسر) هم در اثر کرونا فوت کردن بازم از آشناهای دور و خبرش منو شوکه کرد، این پسر دوسال بود که طرحش تموم شده بود و برگشته بود تهران و توی یکی از بیمارستان ها مشغول به کار شده بود، حیف از جوونیش

بین این اخبار بد، دزدیده شدن دوچرخه ستایش دیگه اصلن به چشم نمیاد، فقط اینکه گردش عصرونه ی منو و ستی رو بهم ریخت چون بعدازظهرها یکساعتی میرفتیم انتهای کوچه برای پیاده روی و دوچرخه سواری که خب اونم با دزدیده شدن دوچرخه کنسل شد هرچند که دل و دماغش هم نیست

به امید روزهای بهتر و روشن تر و شادتر

شاید باعث خیر شد

دیشب همینجور الکی وقتی سپهر داشت توی خونه راه می‌رفت پاش گیر کرد گوشه ی کمد کتاباش و سکندری خورد و عینکش افتاد و یکی از شیشه هاش شکست... همون موقع عینک رو بردم عینک سازی تا براش درست کنه و امروز ظهر بهم تحویل داد ولی یک تلنگری شد تا یکدونه عینک زاپاس براش تهیه کنیم

نمی دونم چطور تا الان به ذهنم نرسیده بود که ممکنه عینکش آسیب ببینه و خب به عینک زاپاس نیاز هست.. اگر این اتفاق شب کنکور میوفتاد سپهر چجوری می تونست بره کنکور بده.. چه بی فکر بودم من... خلاصه که واسه عصری وقت چشم پزشکی از دکترش گرفتم تا معاینه اش کنه و عینک جدید رو مطابق شماره ی جدید چشماش بده هرچند مطمئنم تغییری نکرده چون آخرین بار مهرماه بود بردمش ولی بازم بهتره که معاینه بشه


راستش استرس کنکور اومده سراغمون.. هم خودم اینروزا دلشوره دارم هم حتی ستایش... چند روز پیش که داشتم تقویم رو ورق میزدم که مرداد رو بیارم، ستی گفت وااای مامان یعنی دیگه واقعا داره کنکور میشه، طفلی سپهر، من بجاش نگرانم.... سپهر هم کلافه هست و میدونم بخاطر استرس هستش

امیدوارم بخیر و سلامت بگذره و نتیجه ی تلاشش رو بگیره


یک تشکر ویژه از همه تون دارم.. کلی توی پست تحربه های کنکوری راهنمایی مون کردین .یکدنیا ممنون....مشاورش خیلی بهش گفته که تمرین کنه و از روی سوالاتی که فکر می کنه وقت گیر هست بگذره تا بتونه به شیمی برسه و خب سپهر خیلی بهتر شده تا همین دو سه ماه پیش اصلن به شیمی نمی رسید یا فوقش به دو سه تا سوال اول میرسید ولی الان با این تمرینات به تعداد بیشتری از سوال های شیمی میرسه ....خودش میگه واقعا سخت هست از روی سوال های ریاضی و فیزیک بگذرم چون میدونم می تونم حل کنم و هی باید به خودم نهیب بزنم که بیخیالش شو و برو بعدی چون این سوال وقت گیر هست ...درس شیمی اش هم نسبت به ریاضی و فیزیکش ضعیف تر بود که اینو حلش کرده و کلی روش وقت گذاشته و بهترش کرده ...فقط هنوز توی عمومی ها ضعیف هست دینی و عربی نقطه ضعف هاش هستن ( طبق گفته ی خودش)...ولی من فکر می کنم بیشترین نقطه ضعفش کم اوردن وقت هست که بهش استرس هم وارد می کنه ...حل میشه و می گذره ...همکلاسی هاش حیلی بچه های قوی ای هستن و خیلی هم زحمت کشیدن و مطمینم کلی دورقمی خواهند داشت و حتی شاید یک رقمی 


کوهنوردی شبانه

اون برنامه ی توچال شبانه بودش که همسرجان اصرار داشت بریم.. خواستم بگم رفتیم البته فقط تا شیرپلا رفتیم و برگشتیم یعنی راصیش کردم بیخیال شب موندن بشه و اینجور برنامه ها رو بزاره برای بعد کنکور.. و الان از تازه از حموم اومدم و منتطرم تا موهام خشک بشه و بعدش بخوابم که صبح سپهر آزمون داره و باید هفت بیدارش کنم و الان ساعت چند هست! بله الان دو بعد از نیمه شب هست و تا این موها خشک بشن و بخوابم شده سه

ولی خییییلی خوب بود.. درسته که له و لورده هستم و پاهام ذوق ذوق می کنن ولی خستگیش هم دلچسبه... توی مسیر برگشت بارون هم گرفت و همه چیز رو  رویایی تر کرد