یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

فقط خسته ام و کلافه

یکی از سخت ترین تجربه ها و پرچالش ترین هاش برای من مادری کردن بوده و کاش میشد با تجربه ی زندگی اول یکبار دیگه زندگی کرد شاید زندگی کم خطا تر و کامل تری رو تجربه می کردیم 

جالبه پای حرف روانشناس ها و علم روانشناسی هم که بشینی میگن فلان مشکل یا اختلال  الانت برمی گرده به دوران کودکی و خب کودکی هم که با مادر، گره خورده

کاش دکمه ی غلط کردمی وجود داشت و اونو می زدی و از بازی میومدی بیرون  

نظرات 9 + ارسال نظر
ربولی حسن کور سه‌شنبه 8 اسفند 1402 ساعت 14:44 http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
متاسفانه وجود نداره
فقط باید منتظر بمونیم تا چند سال دیگه کمی عاقل تر بشن

یه مامان سه‌شنبه 8 اسفند 1402 ساعت 19:39

الهی. حق دارین. من روزا از مادر شدنم پشیمون میشم و شبا خدا رو شکر می کنم که هر دو تا شونو دارم. واقعا اغلب اوقات حسابی آدمو کلافه می کنن و خیلی اوقات هم با یه بغل ساده پر از رضایت میکنن آدمو

امان از اون بغل ساده که همه چیز رو میشوره و میبره

سیما از شیراز چهارشنبه 9 اسفند 1402 ساعت 10:21 https://mymemories1402.blogsky.com/

جانا سخن از زبان ما میگویی.
واقعا مادری کردن خیلی پرچالشه خصوصا در سن نوجوانی.
خدا قوت مادر مهربون.

هرچی بزرگتر میشن چالش ها سخت تر میشه و آدم میگه دریغ از خردسالی شون

نگار چهارشنبه 9 اسفند 1402 ساعت 14:24

اخ کبابم کردی امروز داشتم به خودم لعنت میفرستادم که اگه عاقل بودی بجای پختن جلو گاز با یه بچه تو بغل و یه بچه تو کلاس آنلاین و جیغ و داد و هزاااار کار نکرده و خونه جنگزده، کلاس یوگات بودی و داشتی به این فکر میکردی چ برنامه ای برای عصرت بچینی
نمیدونم واقعا اگه برگردم عقب بازم بچه میاوردم یا قید این لذت گذرا رو میزدم
منم واقعا خستم


ببخشید نگار جان ولی از تصور این لحطه ای که توصیف کردی خنده ام گرفت و راستش دلم تنگ شد برای اون موقع هاشون. راستش الان چالش هام باهاشون خیلی سخت تر و پیچیده تر هست و گاهی روحم خراشیده میشه
راستش منم اگر می تونستم برگردم عقب یک مسیر دیگه ای رو انتخاب می کردم یا لااقل با آگاهی و آمادگی روحی روانی بیشتری مادر میشدم

الهام از همدان چهارشنبه 9 اسفند 1402 ساعت 15:02

شدیدا باهاتون موافقم

مامانی چهارشنبه 9 اسفند 1402 ساعت 17:10

آخ من سالهاست دنبال این دکمه همه جا گشتم پیدا نکردم
اگر پیداش کردین لطفا ادرسش را بفرستید

عزیزم
احتمالن طبیعی باشه که گاهی خسته بشیم و گاهی خودمون رو مقصر ناکامی ها و بدقلقی های فرزندمون بدونیم
ولی خدایی کاش دکمه غلط کردم و خروج وجود داشت

نجمه پنج‌شنبه 10 اسفند 1402 ساعت 09:18 https://najmaa.blogsky.com/

وای پریسا جون
دقیقا درست میگی.

مامان های همدرد

ستی شنبه 12 اسفند 1402 ساعت 13:17

اگر به عقب بر می گشتم؛ هرگز در این کشور ؛ بچه دار نمی شدم

فاطمه شنبه 12 اسفند 1402 ساعت 21:56

شما یه مامان قوی و فوق العاده هستین و روزای خیلی سختی رو پشت سر گذاشتین،مادر بودن هر ثانیه یه چالش خیلی سخته

ممنون فاطمه جان بابت انرژی که بهم دادی

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد