یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

امیدوارم تورلیدرهامون خوب باشن

هنوز چمدون نبستم در صورتی که دو روز دیگه راهیم  

داداش خارجی اول مرداد میاد و عروسی ۷ مرداد هست و پسرجان از 24 تیر به مدت 6 هفته باید بره مدرسه و واقعا نمی دونم واسه چه تاریخی بلیط رفتن به مشهد رو بگیرم هم دوست دارم تمام مدتی که داداش ایران هست منم مشهد باشم و از عمه بودنم نهایت استفاده رو ببرم و هم اینکه سپهر بیشتر از یک هفته مجاز نیست غیبت کنه خلاصه سردرگم هستم 

چه حیف که سپهر از این اکیپ دوستاش داره جدا میشه تازه راه افتاده بودن کلی برنامه های موسیقیایی و غیر موسیقیایی داشتن و تازگی ها دورهمی های ورزشی مثل بولینگ و فوتبال و شام رستوران هم اجرا می کنن و کلی من از اینکه سپهر اینهمه مستقل شده لذت میبرم ولی حیف که هرکدوم دارن یک ور می رن  

هی بقیه تشویقم می کنن که واسه عروسی برادر جان یک تغییرات اساسی بدم و موهام رو یک رنگ و هایلایت متفاوت بکنم ولی نمی دونم چرا ترغیب نمیشم همیشه موهام همین قهوه ای تیره بوده درواقع هیچ وقت رنگ نکردم و از وقتی هم که مجبور شدم رنگ کنم اکثر مواقع همین طیف رنگ موهای خودم بوده و هیچ وقت روشنشون نکردم اخساس میکنم اونوقت دیگه خودم نیستم انگار با شحصیتم جور نیست در صورتی که رنگ های روشن رو روی موهای بقیه کلی هم پسندیدم ولی واسه خودم نمیشه خلاصه که فکر نکنم گول بخودم و رنگ موهام رو تغییر بدم  

امیدوارم روسیه از ما استقبال گرمی بکنه و یکی دوروز حداقل هوا افتابی باشه اخه دلم می خواد دامن بپوشم :)) 

دیگه برم چمدون ببندم

سپهرانه

دایی ممر یک فیلم قدیمی از جلسه ی دفاع فوق لیسانس داداش خارجی گذاشته ی توی گروه ...سپهر اون موقع 6 ساله بود و توی جلسه مشعول خوردن خوراکی مورد علاقه اش , یک پاکت شیر...کلی ذوق می کنم و میکم کاش از اخر جلسه که همه دوستان داداش , سپهر رو دوره کردن و سپهر روی تخته تند تند جمع و تفریق های دورقمی که بهش میگفتن رو حل می کرد داشتیم. سپهر میگه واقعا اینکار رو می کردم , می گم اره مادر جان و اینقده هم تند و تند و مثل ادم بزرگا حل میکردی و رفتار می کردی که کلی دوستای دایی ات کیف کرده بودن .اونوقت سپهر می فرمان البته عجیب نیست خب بالاخره منم دیگه 

اعتماد به نفس نیست که ! :))) حالا خوبه همین هفته ی پیش توی ازمون ورودی انرژی اتمی شکست خورده ها :))

وقتی رفته بودیم کارنامه ی سپهر رو بگیریم مشاورش همراه با کارنامه یک دیپلم افتخار بابت اینکه توی ازمون ریاصی کانگورو جزو 30 درصد برتر بوده به سپهر میده ومیگه با امضای خود موسس کانگورو هست و کلی از سپهر تعریف میکنه و میگه جاش اینجا خالی خواهد بود واز این تعارفات خلاصه...از مدرسه که میایم بیرون سپهر خیلی جدی خطاب به من میگه باز بدو بدو نری عکس این دیپلم رو بگیری و توی گروه و اینستا بزاری ها اصلن از این پز دادن ها خوشم نمیاد و اینگونه شد که نشد من توی اینستام پز بدم 

ماجون و دوستش

+ مامان میدونی ماجون دیشب داشت واسه خاله چی تعریف میکرد

_ نه

+ میگفت لادن خواب مانی رو دیده خواب دیده مانی خیلی خوشحال و سرحال بوده و با لادن خیلی حرف زده بعدم به لادن گفته بیاد بریم گردش و خرید 

_ چه خوب

+ فکر کنم  الان ترکیه زندگی میکنه ولی چه زود بزرگ شده.مامان میگم منم که الان دوباره زنده شدم میشه یکی خوابم رو ببینه و بگه ستایش خوشحال بود و داشت میرفت اسکیت 

_نمی دونم عزیزم

+ حتما خوشحال میشه اگه بدونه من حالم خوبه

_ حتما عزیزم 


نشستیم دورهم و خاله جون دارن فال قهوه میگیرن و به نوبت فنجونامون رو گذاشتیم جلوش و کلی هم به فالمون می خندیم ..سپهر یک نگاهی به دایی ممر می کنه و با تاسف سرش رو تکون میده و میگه دایی ممر تو هم ؟!!!میگم قربونت بشم بیا یک فنجون قهوه بهت بدم تا خاله فال تو رو هم ببینه ..می فرمان من به این چرندیات اعتقاد ندارم میگم پسرکم واسه خنده هست بازم سری تکون میده و میره توی اتاقش 


مامان با دوست صمیمیش اومدن تهران و اینروزا با مامان و خاله ی دوست داشتنی مشعولم ... کاش منم وقتی همسن و سال مامان میشم یک همچین دوستی داشته باشم که اوقاتم رو باهاش به شادی بگذرونم 





واما نتیجه

- سلام دبیرستان انرژی اتمی 

+ بفرمایین 

- می خواستم نتیجه ی ازمون تشریحی رو بپرسم 

+ اسم دانش اموز و چه رشته ای؟ 

- سپهر همسریان رشته ی ریاضی 

+ قبول نشده . بوق بوق بوق 

متاسفم مامان جان قبول نشدی بعدم می بوسمش و میگم فدای سرت . با غیض جای بوسه رو پاک می کنه و می گه فدای سرم؟!!!!! میدونی قبول نشدم یعنی چی یعنی اونقدرا هم که فکر می کردم با استعداد و باهوش نیستم .میگم پسرکم توی مرحله ی اول از بین 3هزار نفر فقط 277 نفر قبول شدن که تو هم بینشون بودی پس خیلی هم بی استعداد نیستی بعدم همه چی که فقط هوش و استعداد نیست احتیاج به تلاش و پشتکار هم هست .بیشترعصبانی میشه و میره توی اتاقش و درم می بنده و میگه اتفاقا استعداد از همه شون مهم تره  

البته نگرانش نباشین بعد از دوساعت دوباره شد همون سپهر و خیلی راحت با قضیه کنار اومد .والا اگه من بودم تا دوروز فقط گریه می کردم ..اخرشم نتوستم این دنیای پسرونه رو درک کنم  

و اینگونه تکلیف مدرسه ی سال اینده ی سپهر مشخص شد و دوباره علامه ای شد منتها اینبار شعبه ی کارگرش 

دوهفته ی دیگه عازم سفر هستیم به مسکو و سنت پترزبورگ البته با تور ..خیلی دوست داشتم مثل پارسال خودمون اقدام میکردیم و برنامه ریزی می کردیم و در واقع از صفر تا صد کار رو خودمون انجام میدادیم اخه یک مقدار از لذت سفر به همین برنامه ریزی کردن ها و پیدا کردن جاهای دیدنیش هست اینجوری وقتی میری سفر انگار اونجا رو می شناسی ولی خب چون با یکی از دوستان داریم میریم یگه تصمیم جمعی به گرفتن تور شد اینم تجربه ای هست  

خوشحال میشم اگه تجربه ای از این سفر دارین یا توصیه ی خاصی و اینکه چه جاهایی رو توصیه می کنین حتما ببینیم رو برام بگین 

بیست و یکسال سال عمریست ها

دیروز صبح سپهر رو بردیم دانشگاه صنعتی شریف برای ازمون ورودی دبیرستان انرژی اتمی و یک لحظه یاد اولین روز هودم افتادم و باورم نمیشه که 21 سال از ورود من به این دانشگاه گذشته باشه 

نتیجه ی ازمون فردا مشخص میشه و اون تعدادی که قبول میشن پنجشنبه ازمون مرحله دوم رو میدن

سپهر علامه طباطبایی شعبه ی کارگر رو قبول شد و سال اینده یا انرژی اتمی میره یا علامه بهرحال مسیرش دور هست

اولین جلسه ی ساز با سیاوش کامکار برگزار شد و سپهر که قبلش خیییلی هیجان و استرس داشت از کلاس راضی بود 

این روزا با امتحان های سپهر و کلاس های شنا و اسکیت ستی می گذره و البته تند تند هم می گذره


بعدا نوشت: سپهر مرحله ی اول ازمون رو قبول شد هوراااا( معلومه خیلی ذوق کردم؟:)) )

مرحله ی دوم ازمون تشریحی هست که پنجشنبه صبح توی خود دبیرستان انرژی اتمی برگزار میشه