یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

ما وارثان دردهای بیشماریم

یکجوری شده که از زنده بودنم و زندگی کردنم حس عذاب وجدان دارم 

امروز صبح بعد از خوندن اون خبر تلخ وقتی پرده ها رو کنار زدم و پنجره رو باز کردم و قطرات خنک بارون رو روی صورتم حس کردم یکجورایی حالم بد شد و زود پنجره رو بستم انگار خجالت کشیدم که از حس بارون لذت برده بودم انگار دیگه خجالت میکشم که زندگی کنم


نظرات 8 + ارسال نظر
Dina سه‌شنبه 3 بهمن 1402 ساعت 16:38

Va cheghadr bad ke 90 darsad melat in hese bad in azab vejdan in khejalat o sharmandegio nadaran ,be ghalbe khodet be vejdanet eftekhar lon,ensan boodan dard dare Parisa jan

نه دینا اینطور نیست اکثر مردم همین حس رو دارن اکثرن افسرده شدن و ناامید
می دونی کاری از دست شون برنمیاد شاید برای این هست که احساس می کنی بی خیال هستن

مهری سه‌شنبه 3 بهمن 1402 ساعت 17:22

حسی همگانی
این همه نفرت که هر روز بیشتر میشه رو کجا تخلیه کنیم
کی تموم میشن

غم دسته جمعی

آذین سه‌شنبه 3 بهمن 1402 ساعت 22:04

چیکار کنیم از دست این قوم خونخوار! لعنت بهشون، که مرگ کمه براشون.

کاش کاری از دستمون برمیومد

رها سه‌شنبه 3 بهمن 1402 ساعت 23:34

آدمها شدن تهدید براشون. راحت از بین میبرن

متاسفانه

ستی پنج‌شنبه 5 بهمن 1402 ساعت 12:16

منم دلم خون شد
دیگه داریم بالا میآریم
کِی بشه استفراغ ؛ دنیا رو بگیره؟

آذین یکشنبه 8 بهمن 1402 ساعت 12:13

سلام عزیزم. خوبین؟
من همین الان داشتم هارهار با شنیدن پادکست هاگیرواگیر میخندیدم بر خود واجب دیدم ازتون تشکر کنم. ممنون از معرفیش

خوشحال که پسندیدی

مِن کوردم چهارشنبه 11 بهمن 1402 ساعت 00:26

سلام پریسا جان
دقیقا دو روز هستش که سنندج اعتصاب کردن تک تک مغازه های شهر بسته اس... به خاطر اون ۴ تا جوون پرپر شده ... اینا چرا سیرمونی ندارن بعد توقع دارن بریم رایم بدیم

بعید می دونم اصن همچین توقع و انتطاری داشته باشن
کلن شمشیر رو از رو بستن

لیلا شبهای مهتابی چهارشنبه 11 بهمن 1402 ساعت 20:32 http://www.yalda4000.blogfa.com

منکه کم کم دارم بیحس میشم

خسته دلمرده افسرده
حال اکثرمون

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد