یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

دغدغه های جدید

ماشین سه تا پیامک رو داره و هرجا پلیس نگهش داره می تونه توقیفش کنه و می شنوم فلان جا پلیس داره و پلاک ها رو چک می کنه و میگم اوکی اونور نمیرم اون یکی دوستم بهم میگه کنار دریاچه دیده شون و خب اونجا پاتوق من برای پیاده روی هست و بیخیال اونجا میشم و میگم مهم نیست میرم یکجای دیگه واسه پیاده روی 

عصری می خوایم بریم بام توچال و باز یادم میوفته که اونجا هم دیده بودم که ماشین ها رو توقیف می کنن 

می خوایم عروس جان رو برسونیم فرودگاه و همون روز صبحش استوری یکی از بلاگرها. و می بینم که ماشینش رو جلوی عوارضی توقیف کردن و با چمدون هاش کنار خیابان منتطر اسنپ هست تا به پروازش برسه. استرس می گیرم و به همسرجان میگم بیا با ماشین کوچیکه بریم  و حالا یکجوری بارها رو جا میدیم بهتر از اینه که توقیف بشیم و به پروازش نرسه 

پ. ن 1: عروس جان هم رفت. خیلی زودتر از اون چیزی که فکرش رو می کردم کارهاش درست شد و حالا تهران بدون اون یکجوریه 


نظرات 8 + ارسال نظر
ربولی حسن کور جمعه 10 آذر 1402 ساعت 13:13 http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
به سلامتی
امیدوارم سفرشون بی خطر باشه این دفعه دیگه نوبت شماست
خب خودشون گفتن کسانی که نمیتونن اینطوری زندگی کنن جمع کنن از این مملکت برن دیگه!

ممنونم آقای دکتر

عابر جمعه 10 آذر 1402 ساعت 18:34

آخ ، خدای من کی میاد پس اون صبح امید

نمیاد
متاسفانه باید با این موصوع کنار بیایم که نه عدالتی وجود داره و نه اون صبح امید به این زودی ها میاد
زندگی همینه. سراسر رنج

نجمه جمعه 10 آذر 1402 ساعت 20:14

لعنت
لعنتتتت
فقط همین
جای عروس جان هم خالی نباشه
به سلامتی

ممنون

نل شنبه 11 آذر 1402 ساعت 17:51

به خیر و خوشی باشن هر جا که هستن


بیا اعتراف کنم که امروز میخواستم برای یک ماشین پیامک کشف حجاب بدم برای دفعه اول..
چرا؟؟

چون یک آقای بسیااااار مذهبی و عرزشی بود که پشت یک پژو بود...
و در ترافیک به هزاران نفر راه داد و حق تقدم و رعایت مایی که پشت سرش بودیم نمیکرد
در اون ترافیک عجیب چندین بار پشت سرش گیر کردیم همگی..
آخرش هم جلوی گردش به راست وایستاد و مایی که نمیتونستیم بریم
اییییینقدر عصبانی بودم، ۲۰ دقیقه معطل کرد در این ترافیک مزخرف...
و گفتم حقشه این عرزشی بدبخت که تسبیح نمیفته از دستش ولی حق الناس نمیفهمه..
ولی با نفس عمیق و ۴فحش به شخص اول...بیخیال شدم و رفتم
بخدا...اینقدر عصبانیم ازش..چقدر حرص خوردم..نوبت دندون پزشکی داشتم و...

خلاصه ی سری ادم میمونیم با یک مشت ادم مزخرف...


نل ببخشید ولی تمام لحطات رو تجسم کردم وباهاش کلی خندیدم جتی از تصور اینکه چقدر حرص خوردی هم خنده ام گرفت
خدایی پاییز و زمستون فصل خوبی برای ایران اومدن نیست خیلی آلوده ست ولی امیدوارم بهت خوش بگذره و کمتر حرص بخوری

ستی شنبه 11 آذر 1402 ساعت 19:26

آقای دکتر ربولی عزیز
می خوایم بریم ؛ ولی :
_ دیگه جوان نیستیم
_ زبان بلد نیستیم
_ پول نداریم

و .... زمان قدیم نیس که همه جااااا بی ویزا می رفتن ! زمان جدیده که تا دوبی هم ویزا می خواد! و ایرانی جماعت هم که... یتیم و بی صاحاب جفاکش ... !

هوفففف اون قسمت پول نداریمش دردناک تر هست
موقع خداحافظی با عروس جان توی اون اشک و بغص، مادرش گفت گریه نکن قربونت بشم هروقت دلتنگ شدی خبر بده هزینه اش یک بلیط هست برات جورش می کنیم و این جمله برای من غم انگیز تر بود

آذین شنبه 11 آذر 1402 ساعت 22:00

سلام
چه گرفتاری شدیما. مام نوبت اخطارهامون پره و دیگه این بار اخطار توقیف میاد.
واسه همین من که یه شال نخ نمای داغون تو داشبورد ماشین دارم میشینم تو ماشین حجاب میکنم پیاده میشم برمیدارمش.
تازه امروز جلوی ایستگاه متروی کرج دیدم ا.ر.زشی های پیاده لا به لای ترافیک ماشینا سرک میکشیدن تو ماشینا و با بی سیم طوری پلاک هارو گزارش میدادن که ای تف به ذاتشون.

آذین جان حواست باشه وقتی نزدیک ماشین هستی هم مراقب حجابت باشی البته اگر ماشین به اسم خودت هست
من دو بار پیامک حجاب برای شخص خودم داشتم با این مضمون که خانوم فلانی با کد ملی فلان شما در فلان تاریخ و در فلان محل نقض قوانین کشور رو داشتین و به مراجع قضایی معرفی میشین که البته دادگاهی هم شدم و اونجا ازم یک عکس بود در کنار ماشینم (انگار تازه پیاده شدم) و روسری ندارم و خب از روی پلاک ماشین که به اسم خودم هست شناسایی شدم
مکافاتی داریم دیگه می خوایم اینو بفروشیم و به اسم همسرجان بخریم که لااقل پیامک برای شخص خودم نیاد و دوباره دادگاهی نشم

آذین یکشنبه 12 آذر 1402 ساعت 16:38

سلام دوباره عزیزم
ای داد بیداد، این چه سیستمیه دیگه،ممنون که گفتین ولی ماشین به اسم من نیست خداروشکر‌. همین اس ام اس هایی که میره رو گوشی پویا به حد کافی سوهان روح هست. چه سیستم های جاسوسی قوی هم دارن واسه این کارا، حالا واسه یه کار درست و آدمیزادی، میشن پت و مت.
سختی داستان این جریمه ها اینه که اصلا دیگه این شال و رو سری رو برنمیتابم هرچقدرم تهدید میکنن نمیدونم چجوری یه عمر این کوفتی ها سرمون بود.

دغدغه های مسخره و جدید
بهتر که به اسم خودت نیست وگرنه کلی اعصاب خوردکنی هم توی دادگاه و پروسه اش داشتی

دخترک حواس پرت سه‌شنبه 14 آذر 1402 ساعت 08:58

برای ما هم ۳بار اومده بود خودمان رفتیم کلانتری محل تحویل دادیم ..گفتن چون خودمان آوردیم یک هفته میخوابانند


بچه ی خوب بودین
حالا کاش توی این آلودگی ها و آنلاین بودن مدارس ماشینم رو بخوابونن
موقع مدرسه ها چون برگشت ستی با خودم هست بی ماشین سخته

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد