یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

برگشتم

توی این هیر و ویر موبایلم سوخت و همه چیز پرید از جمله این وبلاگ چون رمزش یادم نبود حتی رمز ایمیلم هم یادم نبود

حافطه ی داغونی دارم بخصوص از لحاط بخاطر سپردن رمز

ولی با سعی و تلاش های همسر و داداش خارجی، همه چی ختم بخیر شد

انشالله که ایندفعه رمز اینجا یادم بمونه

در دل گرفته ترین حالت ممکن هستم از اون مدل ها که هر لحطه دارم هی پلک میزنم تا اشک هام نریزن

فردا داداش خارجی برمی گرده ولایتش، دایی ممر داره تلاش می کنه برای مهاجرت و نمی دونم آخرش چی میشه. چه موفق بشه چه نشه بازم من غمگین خواهم بود

و سپهر که اونم دلش می خواد بره و باز چه موفق بشه چه نشه من غمگین خواهم بود

لعنت بهتون که باعث این شرایط شدین. لعنت بهتون که هیچ کدوم از جوون هامون امیدی به آینده شون ندارن و با چشمهای اشکبار وطن شون رو ترک می کنن

لعنت بهتون

احوالم از لحاظ روحی بهتر که شد کامت هاتون رو جواب میدم و تایید می کنم


نظرات 23 + ارسال نظر
ربولی حسن کور یکشنبه 13 شهریور 1401 ساعت 18:03 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
واقعا حرفی باقی نمیمونه
چه کامنتی بگذارم آخه؟

تیلوتیلو دوشنبه 14 شهریور 1401 ساعت 11:07 https://meslehichkass.blogsky.com/

لعنت بهشون
دقیقا این حالت که چه بشه چه نشه غصه داره را میشناسم
و این درد که ته دلمون هست که هرلحظه ممکنه مجبور بشیم بریم

درد مشترک
کاش به جای این دردهای مشترک، کلی شادی مشترک و امید به آینده داشتیم

عابر دوشنبه 14 شهریور 1401 ساعت 15:08

اینکه خانواده ها به جای اینکه مثل قدیم بزرگ بشه هی کوچیک و کوچیکتر میشه هر سال توی مهمونی میدونی سال بعد دیگه اینا نیستن ، کاش امید برگرده به دل بچه ها

آره واقعا
یادش بخیر قدیم ترها که برای مراسمی دورهم جمع می‌شدیم کلی آدم بودیم ولی به قول شما الان هی کوچیک و کوچیکتر میشیم و دیگه توی هر خانواده ای حداقل یکی هست که مهاجرت کرده باشه

مریم سه‌شنبه 15 شهریور 1401 ساعت 09:22

لابد چون این شرایط بده ، خدای این شرایط هم بده!
حالا یه احتمال هم بده اشکال از خودت باشه که چه موفق بشن چه نه باز تو غمگینی!!!

دوست دارم با لحن دوستانه کامنتت رو بخونم ولی نمیشه
من اداره کننده ی این مملکت هستم که شرایط بد باشه مقصر من باشم
یک کم کلاه خودتون ( مسئولین و تمام کسانی که مدافع شون هستن) قاضی کنین تورم وحشتناک اقتصادی، بیکاری، وصعیت افتصاخ محیط زیستی از آلودگی هوا بگیر تا بحران آب
خب اینا و خیلی چیزهای دیگه مثل گیر دادن ها به نحوه ی پوشش و خوراک و مهمونی گرفتن مردم.. خب اینا باعث مهاجرت میشه دیگه اینا رو مقصرش نیستم که بخوام دنبال حل مشکل توی خودم باشم
دیگه اینم واضح هست که چرا موفق به مهاجرت بشن و چه موفق نشن بازم غمگین باشم
ولی خب بازم توصیح واضحات رو میدم
اگر موفق بشن از دوری شون غمگینم و اگر موفق نشن از اینکه مجبورن بمونن و با شرایط سخت زندگی در اینجا بسوزن و بسازن، غمگین میشم

خاموش سه‌شنبه 15 شهریور 1401 ساعت 18:12

دقیقا لعنت بهشون. دختر بزرگ من پارسال مهاجرت کرد وکوچیکه ۲۸ شهریور میره .اشکم بند نمیاد .ای لعنت برشماها که مارو به اینجا رسوندین.

درکت می کنم
جاشون خیلی خالی میشه
انگار یک تیکه از قلب آدم داره میره
ایشالله هردوتاشون موفق باشن

مرجان چهارشنبه 16 شهریور 1401 ساعت 09:10

میفهمم حس مادری رو که بخاطر شادی وخوشبخت بودن بچه اش مجبوره از دیدنش محروم بشه ودوری اش رو تحمل کنه ....

دام برای اون دو همی های عید که همه جمع می‌شدیم خونه ی آقاجون و هنوز هیچ عضوی از خانواده مهاجرت نکرده بود تنگ شده

مریم چهارشنبه 16 شهریور 1401 ساعت 09:29

لعنت شما شامل حال کسانی میشه که باعث آسیب به ایران شدند لابد مهاجرت از نظر شما آسیب محسوب نمیشه ولی بیایید با خودتون صادق باشید و ایضا کلاه خودتون ( مدافعان فرار از کشور و ترویج کنندگان مهاجرت ) رو قاضی کنید و ببینید کم از مسئول نالایق نیستید ! منتها اون مسئول در ابعاد بزرگتر ضربه میزنه و شما هم به عنوان یه عدد مامان با قلمت در ترغیب مهاجرت داری در ابعاد کوچکتر ضربه میزنی و این یعنی گل به خودی!
بد نیست به جای آه ناله فکر کنی اگه کشور از بین رفته خدای کشور از بین نرفته و اساسا باید کشوری وجود داشته باشه تا بشه آبادش کرد!
شما ها همان طور که از کشور فرار میکنید از حقیقت هم فراری هستید و حقیقت چیزی نیست جز خداوند و هر آنچه مربوط به اوست......
پ.ن
از شما که مدافع دمکراسی هستی بعیده نخواهی کامنت رو دوستانه بخونی!!

من هیچ وقت مردم عام رو مقصر نمی دونم این مسولین هستن که با کم کاری ها و تصمیم های اشتباه شون باعت بوجود اومدن این شرایط شدن
من و همسرم هردو فارغ التحصیل شریف هستیم و یادم میاد اون سال ها که دانشجو بودم شاید یک َسوم و یا حتی کمتر، بودن بچه هایی که قصد مهاجرت داشتن و بهش فکر می کردن ولی الان بچه ها از دوران دبیرستان دغدغه ی مهاجرت دارن
راستش من هم اون موقع ها اگر کسی (هنوز همه ی بچه دایی و خاله و عمه. عموها ایران بودن) حرف مهاجرت میزد با خودم می گفت نه ماها باید بمونیم و ایران مون رو آباد کنیم و حیف اینجا نیست (، الان هرچهار پسردایی و یک دختر دایی و دوتا دختر عمه و برادرم مهاجرت کردن و این واقعا دردناکه)
ولی الان فکر می کنم حتی اگر پسر من هم بمونه بازم نمی تونه کاری بکنه چون بهش اجازه داده نمیشه بین مدیزان کدوم یکی هستن که بخاطر لیاقتش و علمش اون جایگاه رو گرفته
واسه همین هست که شرایط روز به روز بدتر میشه و راستش بیشتر از اقتصاد من نگران محیط زیست این کشورم
و اما تبلیغ برای مهاجرت، واقعا این همه آه و ناله و بی تابی بابت دلتنگی میشه تبلیغ!
مدافع دموکراسی تمام کامنت هاو نطرات رو می خونه و تایید می کنه حالا ممکنه مخالف اون نطر هم باسه
و فکر نمی کنم حس نسبت به یک کامنت ربطی به دموکراسی داشته باشه

مریم چهارشنبه 16 شهریور 1401 ساعت 19:13

شاید حس به کامنت ربطی به دمکراسی نداشته باشه ولی تایید هر نوع نظری با هر سبک زندگی یه نوع دمکراسی محسوب میشه ! ایضا نظر اکثریت در یه موضوع مهمی مثل مهاجرت !
لابد شما که سالها دانشجوی شریف بودید باید بهتر از من بدونید که یک انسان عاقل به جای احترام به هر عقیده و سطح فکری چه درست چه غلط باید از بین اونها فقط راه درستش رو پیدا کنه هر چند به ظاهر نفعی در آن نباشه!

راستش فکر می کنم اکثریتی که اینجا رو می خونم تقریبا با من همفکر هستن یعنی معمولن اینجوریه که آدم ها خودشون رو اذیت نمی کنن که برن واسه تفریح وبلاگ یکی. و بخونن که باهاش مخالفن و واسه همین نطرات راجع به این موضوع موافق من هست
من دیگه خیلی وقت هست به همه ی عقاید احترام نمی ذارم و فقط سعی می کنم تحملشون کنم
و بله باهاتون موافقم که آدم از بین همه ی راه ها اونی که ازش نظرش درست هست و انتخاب می کنه و ادامه میده

زهرا چهارشنبه 16 شهریور 1401 ساعت 21:16 http://pichakkk.blogsky.com

پیرو کامنت های بالا، من نفهمیدم ربط مهاجرت با خدا چیه؟

منم

پت پنج‌شنبه 17 شهریور 1401 ساعت 12:04

پریسا جون، عزیزانتون میرند جایی که خیلی خیلی بازتره، رشد می‌کنند، خودشون رو به بهترین شکلی که هستند می‌شناسند، دنیای امن‌تری دارند، به جای اینکه به چی بپوشم فکر کنند به این فکر می‌کنند که چه حرکت خوبی برای خودم و دنیا بزنم. جای اینکه تو تنگ آب شنا کنند، یه اقیانوس دارند برای کشف و رشد. مادرها بیشتر از این برای بچه هاشون میخوان؟
هیچ کدوم از غم رفتن یا موندنشون کم نمیکنه... فقط اینکه بدونید روزهای روشن‌تری دارند، حتی اگر از دوریشون غمگینید.

می دونم پت جون و همین موصوع آرومم می کنه و تحمل این دوری رو یک کم راحت تر می کنه
مرسی عزیزم بابت دلداری

یه مامان جمعه 18 شهریور 1401 ساعت 23:03

عزیزم ما هم به شدت مشغول زبان خوندنیم که بتونیم زندگی بهتری برای بچه هامون یه جای بهتر بسازیم. چرا؟ چون نظام غوطه ور در فساد گسترده ای هست و مسئولانی در راس کار هستند که از هیچی به همه چی رسیدند و تمام توانشون رو برای حفظ مقام و منافعی می کنندکه حتا در خواب هم نمی دیدند که داشته باشند ولو به قیمت نابودی تمام منابع کشور.

دلم برای ایران میسوزه که اینجوری داره نابود میشه و کسی امیدی به آینده اش نداره
قراره یکبار زندگی کنیم و باید تلاش کنیم بهترین رو برای خودمون بسازیم

مریم شنبه 19 شهریور 1401 ساعت 10:07

به زهرا خانم
ربطش اینکه ما آدمها تو همه ی موارد زندگیمون از اعتماد بیش از حد به خودمون آسیب می‌بینیم و ناخواسته به خودمون ضربه میزنیم !
آیا بهتر نیست به جای اعتماد به خود کمی هم اعتماد به خدا داشته باشیم و برای آزادی بیشتر ،پول بیشتر و در کل رفاه بیشتر خانواده رو از هم دور نکنیم و لذت با هم بودن و در کنار هم بودن رو از خودمون سلب نکنیم و بدونیم که تنها عامل غمگینی ، خودمون هستیم که از بین نظرات اونی رو انتخاب می کنیم که فکر می‌کنیم درسته!
در حالی که الزاما اون چیزی که فکر می‌کنیم درسته؛ همیشه درست از آب در نمیاد!
و اینجاست که باید به دنبال حقیقت باشیم تا دنیای روشنی داشته باشیم!
و اینکه در ارتباط با کامنت بالا باید گفت روزهای روشن زندگی ما رو همین لحظه های زیبای کنار هم می‌سازد نه اضطراب جدایی و سلام سرد از پشت مونیتور یا گوشی از فرسنگها راه دور!
و این که لطفا خودمون رو فریب ندهیم که بزرگترین دروغ آن است که به خود بگویی!!!

می دونم خطاب به زهراست
ولی مریم عزیز الان قضیه فقط پول و امکانات بیشتر نیست الان مشکل اولین و ابتدایی ترین چیزها برای زندگی هست مثل هوای تمیز و آب کافی
جوان تحصیل کرده ای که نتونه و اجازه بهش داده نشه که از تخصصش استفاده کنه خب بره جایی که بتونه از توانمندی هاش به نفع خودش و بقیه استفاده کنه واقعا بهتره و حیف نیست این استعداد ها الکی هدر برن
درسته مهاجرت دلتنگی میاره ولی چندسال هست که محاسن مهاجرت به معایبش می چربه و احتمالن برای همینم هست که آمار مهاجرین بالا رفته

مریم شنبه 19 شهریور 1401 ساعت 13:11

در آخر ضمن معذرت از طولانی شدن کامنتها باید گفت که ما انسانها همیشه بر سر دوراهی هستیم و باید انتخاب کنیم و چه خوبه که از بین دو مفهوم
آرامش و آسایش ، اصالت رو به آرامش بدهیم چون شاید امکانات و رفاه حس ما و ارضا کنه ولی عقل و روح و روان ما رو خیر!
خدا نگهدار

امیدوارم همه مون هر راهی رو که انتخاب می کنیم توش موفق و خوشحال باشیم

لیلا شبهای مهتابی شنبه 19 شهریور 1401 ساعت 17:06

پریسا جان تا عمق وجودم درکت میکنم.. راستش خودمم مدتهاست که به مهاجرت فکر میکنم، به خاطر دخترم، به خاطر ته مانده ی خودم که هیچی از زندگیم تو این کشور داغون نفهمیدم و همش درگیر کلیشه ها و مزخرفات اینجا بودم. و ای کاش بشه دل کند و رفت... آخ مادرم، بدون اون چیکار کنم.و اینکه انگار ما ایجا ریشه دوندیم و تو این سن خیلی سخته رفتن

کاش امیدی به بهبودی اوضاع و تغییر این شرلیط داشتیم

منم با اینکه غمگین میشم از رفتن برادرهایم، پسرم و خیلی های دیگه اما آرزو دارم موفق بشن و برن و زندگی بهتری برای خودشون و دیگران درست کنن

یه مامان یکشنبه 20 شهریور 1401 ساعت 11:34

مساله اینه که اینجا نه آسایشی هست و نه آرامشی. منه مادر وقتی میبینم فرزندم با توانمندی هایی که داره نمی تونه شغلی درخور داشته باشه و بیکاره یا دخترم باید برای یه سری حقوق شهروندی بجنگه که در ممالک دیگر جز بدیهیات هست قطعا آرامشی هم نخواهم داشت.
وقتی خودم به عنوان یک انسان بالغ برای انجام هر کاری چه اداری و غیر اداری درگیر مسائلی ناشی از فساد سیستمی می شم که یک کار یک ساعته رو در حد یک ماه یا حتی بیشتر طولانی و پیچیده می کنه قطعا آرامشی هم ندارم.
وقتی من به عنوان یک فرزند در تهیه داروهای پدر و مادرم ناتوانم و باید ساعتها در صف داروهای بازار سیاه بمونم و با پرداخت مبالغ نجومی یک داروی حیاتی رو تهیه کنم قطعا آرامش ندارم.

وقتی حتی آب ندارم، چطور می تونم آرام باشم.
پس برای مهاجرت فقط بحث آسایش نیست بحث آرامش هم هست. اولین نسلی که مهاجرت می کنند آسایش و آرامش در این زمینه ها رو بدست میارند اما متاسفانه نگرانی برای والدینشون همیشه با اونهاست.
اما فرزندانشون و نسلهای بعدی آرامش نسبی را تجربه خواهند کرد.

باهاتون کاملن موافقم
از نسل دوم مهاجرت اون زندگی و آرامش بدست میاد

هدهد یکشنبه 20 شهریور 1401 ساعت 17:31

هد هد جان کامنت خالی برام اومده

ستاره یکشنبه 20 شهریور 1401 ساعت 23:24

لعنت بهشون
متنفرم از اخبار هر روزه ی فساد
متنفرم از دیدن کودکان کار
از دیدن جوان های مظلوم
متنفرم از دیدن تکبر بعضی ها که خودشون رو برتر و دیگران را ... می بینن
پشیمان هستم که در این کشور بچه دار شدم
شرمنده ام از دیدن روی باز نشسته ها

لعنت که اینجور اوارمون کردن و زندگی رو برامون تلخ کردن

زهرا یکشنبه 20 شهریور 1401 ساعت 23:48 http://pichakkk.blogsky.com

سرکار خانم مریم خانم،
خیر، با شما موافق نیستم.
خدا به انسان قدرت تفکر و تصمیم گیری و انتخاب داده. خدا گفته از شما حرکت، از منم برکت.
اینکه آرامشت رو بچسبی و با توکل به خدا بشینی یه گوشه و هی خواسته ها و نیازهات رو با داشته های محدود دور و برت تطبیق بدی فکر نکنم جواب باشه.
اتفاقا برعکس، باید با همون توکل به خدا حرکت کنی.
صد البته که این وسط همیشه تصمیمات درست نمیگیری. خیلی وقتا اشتباهه و چوبش رو هم میخوری.
ضمن اینکه به نظر من، زندگی یک بُعد و فقط داشتن عزیزان در کنارت نیست. داشتن آرامش خاطر فقط با همین یک قلم تامین نمیشه.
متاسفانه زندگی خرج داره. از هزینه ی خورد و خوراک بگیر تا رفت و آمد و اجاره ی منزل و ... .
آدمی نیاز به رضایت شغلی و پیشرفت در زمینه ی فعالیتش داره.
آدمی نیاز به ....
احتمالا خیلی ها بخاطر مجموعه ای از همه ی اینا زحمت مهاجرت رو به جون میخرن و میرن. اونجا هم از خدا میخوان آرامش خاطر بهشون بده و بتونن دوری عزیزان شون رو تحمل کنن.

باهات موافقم

مریم دوشنبه 21 شهریور 1401 ساعت 13:47

کشور هایی که بیشترین درصد مهاجر رو دارند یه شعار ( به نظر من) تحقیر آمیزی دارند که نمی دونم شنیدید یا خیر؟
شعار این هست
《 خودت از هر فرهنگ و رسم و عقیده ای که می خواهی باش!
فرزندت هم از هر فرهنگ و رسم و عقیده ای که می خواهد باشد
ولی نوه ات مال من است!
پ. ن
این شعار میگه تنها اختیار دو نسل دست توست ولی از اون به بعد چیزی نیست جز فرهنگ من ، سیستم من وَ این یعنی زوال فرهنگ ایرانی !

چه غم انگیزه این بلایی که مسولین دارن سر کشورمون میارن

دختر عمه دوشنبه 21 شهریور 1401 ساعت 21:55

عقل سالم میگه هر جا برای زندگی بهتره همونجا را برگزینیم
وقتی اینجا برای زندگی خوب نیست اگر میتونیم باید بریم همه جا زمین خداس
اگر هم شرایط رفتن نداریم بمونیم و از اندک خوبیهاش لذت ببریم
دیگه همه چی مشخصه
تعصبمون سر چیه من متوجه نمیشم

این تعصب رو مسولین باید داشته باشن که ندارن و حتی فرزندان شون هم حاضر نیست توی کشوری که پدرهاشون ساختن زندگی کنن

ستاره سه‌شنبه 22 شهریور 1401 ساعت 14:51

عده ای میگن که مهاجرت؛ باعث زوال فرهنگ ایرانی میشه و لذا پدیده ی مهاجرت؛ نگران شون می کنه. ( و کل نگرانی شون برای نفی اونا که مهاجرت می کنن هم؛ بر این ایده بنا میشه تبعا... و قابل درکه )

این نگرانی به ذات خودش گرانقدر و مهم هست و در بین همگان وجود داره . همه ی انسان ها یک انتخاب طبیعی دارند و اون اینه که هویت و تعلقی به دیار و عشیره و سرزمین شون دارن. هیچ کی به دنیا نمی یاد برای این که مهاجرت کنه! برای این که بره. مهاجرت یک انتخاب عکس العملی هست ...
... مهاجرت همواره و به ذات خودش؛ یک انتخاب عجیب و غیر متعارف و یک پلن B بوده و هست .
اما چیزی که این روزا این انتخاب عجیب را توجیه و معمول کرده ؛ زوال فرهنگ و تمدن یک سرزمین هست ؛ و مهاجرت؛ یک انتخاب پسیو و واکنشی هستش . مهاجرت ؛ یک کُنش نیست ؛ یک واکنش هست ... واکنش به یک واژگونی؛ واکنش به شرایط حساس کنونی ؛ واکنش به افول مکارم اخلاقی.
باید دید که چرا ؛ واکنش؛ تقدم پیدا کرد بر کُنش؟

ستاره چه خوب گفتی
دقیقا مهاجرت یک واکنش هست

حمیده سه‌شنبه 22 شهریور 1401 ساعت 21:10 http://Www.tast-good.blogfa.com

واقعا کسانی که لیاقت این خاک مقدس را ندارند، بهتر که بروند.
آنجا چه چیزی در انتظارشان است؟
متاسفم براتون و این جملات زشت.

جملات زشت!!!
فعلن که اولین نفری که توهین کرده و زشت نوشته شما هستین
مطمئن باش زندگی بهتری در انتظارشون هست که سختی دوری رو به جان می خرن همون زندگی ای که مسولین بی لیاقت حتی نتونستن برای فرزندان خود‌شون ایجاد کنن که حتی برای خرید یک سیسمونی هم وطن خودشون و کالاهای پدرهای بالیاقت! خودشون رو هم قابل نمی دونن
متاسفم برات، چشم هات رو باز کن و این هجم از مهاجرت رو ببین که حتی با وثیقه های سنگین باز هم مانع خروج جوان ها نشده
بجای توهین به مردم بگردین و علت رو پیدا کنین

بانوی تابستان چهارشنبه 30 شهریور 1401 ساعت 23:08

دورت بگردم که با سلول سلول وجودم دلتنگیت‌رو درک می کنم و منم غمگین ترینم

چه غم انگیز که این همه همدرد داریم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد