یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

قلبم

فرشته ،همون که خودش هم مثل اسمش هست و برای کمک بهم واسه نظافت میاد خونه مون، امروز با چشمون اشکبار اومد

نگران دوتا خواهرزاده ی چهارده و پانزده ساله اش بود که در کابل زندگی می کنن نگران مادرش و برادرهایش

میگفت از ترس توی خونه خودشون رو حبس کردن... می گفت بهشون اعلام کردن هر خانواده که حداقل سه پسر داشته باشه باید یکی از پسرها رو به طالبان بده

دلم پیش خواهرش و خواهرزاده هاش موند... چه روزهای سختی رو دارن می گذرونن

می گفت پای تلفن درست حرف نمی زنن و نگرانن که شنود بشه

لعنت به این جبر جغرافیایی


پ. ن: عصری که داشتم بطور لایو توی پیج نیما ورزش می کردم در پس زمینه یک خانومی داشت آفتاب می گرفت و شنا می کرد

چقدر حس عجیبی بود... یکی راحت و با آرامش با بیکینی داره آفتاب می گیره و همون لحظه یکی دیگه اینور دنیا و توی پرتلاطم ترین منطقه ی دنیا، خودش رو توی خونه حبس کرده و اجازه ی خروج بدون همراهی یک مرد رو نداره کاش عدالتی بود


نظرات 7 + ارسال نظر
ربولی حسن کور سه‌شنبه 26 مرداد 1400 ساعت 23:32 http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
واقعا عجیبه که در این زمان هنوز چنین تفکراتی رواج داره

سلام آقای دکتر
دردناکه واقعا

مونا چهارشنبه 27 مرداد 1400 ساعت 00:14 https://motherofflowers.blogsky.com/

جبرجغرافیایی چیزی که تقریبا هر روز بهش فکر می کنم....وقتی خواهر فرنگ نشین می گوید تنها غم او این است که ما پیش او نیستیم و اینکه با این همه تلاشی که کرده هنوز به جایی که یک فرنگ نشین در سن او هست،نرسیده...

هیچ عدالتی نیست
بستگی داره که کجا دنیا اومده باشی
و این غم انگیزه

ریحانه چهارشنبه 27 مرداد 1400 ساعت 00:19

مرز ایران بسته هست؟ ای کاش میشد بیان اینجا. قانونی که اذیت هم نشن.
خدایا کمکشون کن.

اومدن تا مرز هم خودش کار سختی هست
اینا جرات از خونه بیرون اومدن ندارن

حمید پنج‌شنبه 28 مرداد 1400 ساعت 15:39

سلام

خیلی موقع ها دیدم که شما در مورد مهاجرت صحبت میکنین، یه چیز جالب تعریف کنم که این مهاجرته وقتی فکر و روح خاورمیانه ایه کلا یجوریه.

دقیقا همون روز پیشروی طالبان من و دوستانم در سواحل غربی ایتالیا برای تعطیلات 2-3 روزه رفته بودیم، لب ساحل ما با اعصابای خراب داشتیم اخبار پیشروی طالبان رو پیگیری میکردیم و بحث سر اینکه "اخلاق" چی رو حکم میکنه، موضع "درست" چیه، "سیاست" چی میگه واکنش ها چی هستن و بعد به خودمون میومدیم و اطراف رو نگاه میکردیم میدیدیم ملت شکم سیر و *** مست :)، کتاب میخونن، ورق بازی میکنن، شنا میکنن و در عالم خودشون غرقن، و همش برای من سوال بود که اینا اصن میدونن یه ور دیگه ی دنیا اصن چه خبره؟ اصلا هیچ ایده ای دارن؟ تقریبا این عینک مقایسه ای لعنتی رو همه جا حداقل من دارم... و همیشه هاج و واج میمونم از این چرخش روزگار.

هنوز نتونستم تو فکرم این حقیقت رو جا بندازم که "دنیا ابدا عادلانه نیست".

سلام
متاسفانه همینطوره که شما می گین و مهاجرت واسه نسل دوم و یا حتی سوم بهتره
وگرنه که وقتی متولد اینجایی، هرجایی که بری با اخبار اینجا بیدار میشی و حتی شاید بیشتر از اونی که اینجا ساکن هست غصه اش رو می خوری
جمله ی آخرتون واقعا حقیقت داره و این خیلی دردناکه

شهرزاد یکشنبه 31 مرداد 1400 ساعت 10:12

سلام
خیلی درد ناکه که توی خونه خودت هم امنیت نداشته باشی !!! خدا بهشون رحم کنه زودتر وضعیت مملکتشون به حالت عادی برگرده....
اما در جواب ریحانه عزیز : ما ایرانیها بهیچوجه سنگدل نیستیم ولی باید واقع بین بود ، نباید اجازه داده بشه مهاجرت افغانها به ایران زیاد بشه ، همین الان منابع آب وبرق برای خود ماایرانیها با کمبود مواجهه ، واکسن کووید دردسترس نیست و روزانه کلی کشته میدیم ، ایران بهیچوجه شرایط پذیرش مهاجر نداره ....

سلام شهرزاد عزیز
توی شرایط عادی احتمالن حق با تو هست ولی الان که شرایط ویژه هست و مشابه شرایط جنگی هست نباید درهامون رو به روی شون ببندیم از انصاف بدور هست
ولی کلن اینجور مواقع با خودم میگم چطور سران سیاسی می تونن این چیزها رو که خودشون باعثش بودن رو ببینن و بعد شب خوابشون ببره

پرنسا سه‌شنبه 2 شهریور 1400 ساعت 08:57

منم واقعا ناراحتشونم.افغان هایی که من میشناختم که همه ناراحت بودن و انگاری بغض داشتن.
با آقای حمید هم موافقم .شما نمیتونی ایرانی باشی و تا آخر عمرت درگیر نباشی.چون دقیقا همین حرف این آقا رو یه جای دیگه خوندم (البته پارسال).خانمی که تعطیلات رفته بود هاوایی و میگفت روی ساحل مدام اخبار ایران رو چک میکردم.

امان از این جبر جغرافیا
کاش میشد امیدوار بود به آینده ولی برای افغانستان نمی تونم حداقل آینده ی نزدیک خوبی ببینم

مریم یکشنبه 7 شهریور 1400 ساعت 21:00

سلام من خواننده خاموشتان بودم خودم وقتی خبر قدرت گرفتن طالبان را شنیدم واقعا لرزیدم هم برای افغانها هم خودمان ولی بخدا چیزی از سرایدار اپارتمانمان که افغانی است.شنیدم شوکه شدم.ناراحت بود گفت کاش اونم کابل بود گفتم می خواستی با طالبان بجنگی گفت نه شانس داشتم می رفتم امریکا ما مردمان خاورمیانه انگار دیگه بریدیم خسته شدیم چیزی بنام سرزمین برایمان معنا ندارد حتی با خطر مرگ هم حاظریم شانس رفتنمان را امتحان کنیم هرچند اندکی مثل احمد مسعود .هستنند که حوصله جنگ دارنند

چه دردناک

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد