یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

از مصائب مادری

بهش میگم عصری بریم پیش فلان دکتر متخصص قلب که وقتی تو توی بیمارستان بودی باهاش مشورت می کردم

میگه من دیگه حالم خوبه و دکتر بیمارستان هم گفت مرخصی و برو خونه و دیگه هیچ دکتری نمیرم

میگم خب مادرجان آدم با دوتا پزشک دیگه هم مشورت می کته و بعدم من به این پزشک خیلی مطمئنم و فلانی معرفیش کرده

جواب میده تو وسواس داری و من چیزیم نیست و تو دازی احساسی برخورد می کتی و یک کم منطقی باش و وقتی حالم خوبه و یک متخصص قلب هم منو چک کرده دیگه کافیه و من هیچ جا نمیرم

میگم الان کجای حرف من احساسی و غیر منطقی بود آخه، بهت میگم با یک متخصص دیگه هم مشورت کنیم، این کجاش غیرمنطقی هست

میگه همه جاش و در اتاقش رو می بنده

عصبی میشم و داد میزنم تو چرا اینقدر لجبازی بچه چرا منو حرص میدی باید همونجا توی بیمارستان ولت می کردم دیوونه. 

لای در رو باز می کنه و میگه من هیچ جا نمیام تو هم نه خودت حرص بخور و نه منو حرص بده

از خونه میزنم بیرون و کلافه زنگ میزنم به همسرجان و با توپ پرمیگم این پسر دیوونه ات نمیاد بریم دکتری که براش وقت گرفتیم همسرجان میگه حالا چرا اینقدر عصبانی هستی. بزار خودم باهاش حرف میزنم تو فن مذاکره بلد نیستی و میگم باشه تو خوبی و قطع می کنم

نیم ساعت بعد همسرجان زنگ میزنه که پسرجانت لباس پوشیده و آماده هست برو برش دار ببر و به من ایمان بیاور... لبخند رو لبام میاد و میگم از بس دوتا تون کله شق و لجبازین، فقط خودتون می تونین خودتون رو بفهمین و قانع کنین


پ. ن1: این فقط یک بخش کوچیکی از سر و کله زدن با یک جوون هست و تازه الان بهتر شده و اون بحران نوجوونی رو پشت سر گذاشته. خواستم بگم سخت هست درک کردنشون و حرف زدن باهاشون و حتما این حس متقابل هستش


نظرات 16 + ارسال نظر
تیلوتیلو چهارشنبه 19 خرداد 1400 ساعت 10:19 https://meslehichkass.blogsky.com/


چقدر قشنگ بود این برش پدر و پسری
شما هم حرص نخور

قربونت

ربولی حسن کور چهارشنبه 19 خرداد 1400 ساعت 10:57 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
به جای این حرفها فن مذاکره را از جناب همسر یاد بگیرین
اون وقت به گردش رفتنشون هم ایراد میگرفتین!


والا حکایت این هست که در شیشه ی خیارشور باز نمیشه و هی باهاش ور میری و درواقع شلش می کنی بعد میدی دست آقا و با یک حرکت بازش می کته و میگه دیدی چه راحت بود، ولی اون زور زدن قبلش رو که ندیده
انصافا گردش رفتنش جای شبه داشت و حرام بود

الهه چهارشنبه 19 خرداد 1400 ساعت 12:17

سلام عزیزم .خدا بهت صبر بیشتر بده .خوش بحالت حداقل وقتی خودت نمی تونی با پسرت به نتیجه برسی پدرش قلقشو میدونه .من که اگر خودم تونستم پسرم قانع کنم فبها اگر نتونستم عمرا پدرش بتونه .من میگم دوقطب همسان آهن ربایید و نمی تونید باهم کنار بیاین.

الهه جان ،خون دلها خورده شده تا به این مرحله رسیده
قبلش پدر و پسر مدام باهم بحث داشتن و زبون همو نمی فهمیدن و از یک‌جایی به بعد احساس کردم دارم له میشم وسط این دوتا و هی باید خرابکاری هاشون رو ماست مالی کنم تا بحث پیش نیاد
یک‌جایی به خودم گفتم بزار بکشم کنار، بالاخره اینا پدر و پسرن و باید زبون همو بفهمن اصن شاید فردا سرم و گذاشتم زمین و مردم بالاخره اینا باید بتونن باهم کنار بیان و اینجوری شد که دیگه توی بحث هاشون دخالتی نکردم و اونا هم بعد از چندین بار بحث و دعوای اساسی بالاخره زبون همو فهمیدن
البته که گذر زمان و عبور سپهر از اون بحران نوجوونی بی تاثیر نبوده
الان دیگه خوب همو می فهمن

خورشید چهارشنبه 19 خرداد 1400 ساعت 14:42

سلام
عجب ها
فکر کنم لازمه یک مقدار منطق بخونید.
صحبت ایشون اصلا منطقی نیست.
توی علم منطق، با حرف یک دکتر یا به عبارتی با یک قضیه صادق،به نتیجه صادق نمی رسیم. به این میگن استقرای ناقص که نزد منطقی ها اصلا اعتبار ندارد.
یعنی اینکه حرف یه دکتر رو به حرف همه دکترها تعمیم بدیم
شنیدین میگن فلان شهر خسیسن، طرف چند نفر خسیس دیده، میگه همه اون شهر خسیسن. این کاذبه.
این بود انشای من
سخت بود؟؟؟؟

سلام خورشید جان
الان کلی کیف کردم
بزار برم اینو به پسرجان مدعی منطق و استدلال بگم

خورشید چهارشنبه 19 خرداد 1400 ساعت 14:47

سلام
گذشته از شوخی، رشته من ریاضی بوده و بعد هم مدیریت و ....
الان دارم یه رشته دیگه میخونم که منطق دارن.واقعا افسوس!!!!!
ای کاش ده واحد منطق، توی دورس دانشگاهی برای همه رشته ها میذاشتن. واقعا عالیه. خیلی از سوتفاهم ها، سو برداشتها و ..... حل و فصل میشد.
چون از اساس، در مورد بعضی چیزها، مدل فکر کردنمون اشتباهه
ببخشید عزیز طولانی شد. چون منطق خوندن برام خیلی جالب بوده. یه دنیای دیگه است.

باید جالب و جذاب باشه
موفق باشی خورشید عزیز

ستاره چهارشنبه 19 خرداد 1400 ساعت 16:47

سلام
من همه وب شما رک خوندم
عالی هستین
خودتون مادر کافی و مهربان هستید. و همسر و بچه ها تون هم عالی و اخلاق مدار. مشخصه که از خانواده های با اخلاق و متعادل هستین.
شما مسایل زندگی رو خیلی قشنگ هندل می کنید.
من هم همسن شما هستم و یک پسر ۱۰ ساله دارم. می دونم که مادری خیلییییی چالش داره.
براتون بهترین ها را آرزومند هستم .

ممنونم ستاره ی عزیز
خوشحالم که به جمع خواننده ها اضافه شدی
پسر داشتن، ما خانوما رو با دنیای مردونه بیشتر آشنا می کنه و شاید همین نکته اش جذابش می کنه چون دنیای جدیدی هست
لحظات خوشی با پسرجان برات ارزومندم

زهرا چهارشنبه 19 خرداد 1400 ساعت 18:14

معذرت ولی من از اون بخش تو فن مذاکره بلد نیستی خندم گرفت
دقت کردید توی همه ی درگیری ها سپهر به طرف مقابلش میگه منطقی نیستی؟! چی بکشه همسرجان آینده اش با این حجم از منطق

خنده ها نوش جان
آره والا همسر آینده یا باید خیییلی صبور باشه که بتونه ندیده بگیره و بگذره یا باید از جنس خودش باشه تا بتونه کامل درک کنه
خلاصه که من از الان دلم براش می سوزه

الهه چهارشنبه 19 خرداد 1400 ساعت 19:06

پس من امیدوار باشم بعد سن نوجوانی پسرم.پدر وپسر باهم بتونن به اشتراک برسن .خدا از دهنت بشنوه .من همش ترس از آینده داشتم با وضعیت فعلی .ممنونم سعی میکنم مثل شما رفتار کنم بلکه به نتیجه شبیه شمابرسم .

امیدوارم بهترین نتیجه رو بگیری

ربولی حسن کور چهارشنبه 19 خرداد 1400 ساعت 19:43 http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
این همه مثال
چرا خانم خورشید از خساست مثال زدن؟
فکر کنم فهمیدم اهل کجان


چه نکته بین هستین

ارغوان پنج‌شنبه 20 خرداد 1400 ساعت 02:26

سلام
خداروشکر که حل شده
با ارادت خدمت دکتر ربولی من بیشتر ازهمه ی متن از جوابت به ایشون خنده م گرفت

خورشید پنج‌شنبه 20 خرداد 1400 ساعت 08:55

سلام
ااااا......
آقای دکتر حدستون اشتباهه، اهل اونجا نیستم
خواستم یه مثال مشهور بزنم و بگم به دلیل منطقی این حرف غلطه، میشه به همه حرفهایی که در مورد اهالی هر شهری گفته میشه تعمیم داد‌، مثلا ترکها فلان، رشتیها فلان،....
پیشنهاد می کنم *کتاب مغالطات کاربردی آقای دکتر اصغر خندان* رو تهیه کنین. دیجی کالا هم فکر کنم داره. تقریبا بیشتر مطالب کتاب با مثال توضیح داده شده، مثالهایی که انقدر دم دستی و روزمره بارها به گوشمون خورده و از اینکه از پایه غلط هستن، انگشت به دهان می مونیم.
پریسای عزیز، اگر آشنایی حضوری داشتیم،خوشحال میشدم این کتاب رو به شما هدیه بدم.

قابل توجه جناب آقای دکتر
ممنون خورشید جان

افق بهبود پنج‌شنبه 20 خرداد 1400 ساعت 10:26 http://ofog1395.blogsky.com

مهم نتیجه بود که به نفع شما بود و حرف شما به کرسی نشست
اخم نکن مامان اخم خوب نیست


یادش بخیر، جمله ی ستی وقتی حدودا دوساله بود

ربولی حسن کور جمعه 21 خرداد 1400 ساعت 12:13 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
این کتابو نخوندم اما مطالبی در این مورد شنیدم.
مثلا این که هموطنان عزیز رشتی ما اولین ایرانی هائی بودند که دخترانشونو به مدرسه فرستادند یا ...

سلام آقای دکتر

پریا شنبه 22 خرداد 1400 ساعت 08:41

پریسا جون چقدر خوب که بالاخره الان پدر و پسر حرف همو می فهمن، این یک اتفاق خوب و مثبته و البته یه نکته امید بخش برای من بود
امیدوارم سپهر جون مشکلی نداشته باشه.
راستی حرف آقای همسر خوب بودا، فن مذاکره بلد نیستی!!!
نمیدونم چرا تازگی ها طرفدار ایشون شدم!!

تیلوتیلو دوشنبه 24 خرداد 1400 ساعت 09:54 https://meslehichkass.blogsky.com/

سلام
ببخشید که شماها را نگران کردم
ممنون نازنینم
الان عالی هستم

سلام تیلو تیلو جان
خداروشکر و همیشه عالی باشی

مامان حنا دوشنبه 11 مرداد 1400 ساعت 01:31 http://barayehana.blogfa.com

اخ امان از منطق بچه ها
و امان تر

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد