یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

برگشت به خانه

دچار افسردگی برگشت به خانه ‌شدم 

فردا برمی گردیم و از شنبه باید دوباره خودم غذا بپزم (گریه با صدای بلند)

این چمدون ها رو بگو... ایندفعه چون طولانی رفته بودم و تمام بساط کلاس های آنلاین بچه ها رو هم برده بودم. کلی وسیله دارم و واقعا جابجا کردن اینا انگیزه ی قوی می خواد که درحال حاضر بخاطر غم برگشت به زندگی روتین، ندارمش


دلم پیش مامان هست... این مدل زندگی کرونایی و قرنطینه ی طولانی مدت و استرس هاش بخاطر های ریسک بودنش، باعت یکسری مشکلات پزشکی شده که هم علت روحی روانی داره و هم جسمی

باید دوباره برگردم مشهد و پیگیر کارهای پزشکیش بشم و راضیش کنم برای یکسری کارها و چکاپ ها بیاد تهران 


نظرات 3 + ارسال نظر
ربولی حسن کور پنج‌شنبه 12 فروردین 1400 ساعت 17:01 http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
سال نو مبارک
یعنی پدر بچه‌ها این همه وقت تنها بود؟

سلام آقای دکتر
سال نوی شما هم مبارک
نخیر ،ایشون هم از 25 ام تشریف آوردن مشهد

پریا شنبه 14 فروردین 1400 ساعت 08:41

خدا به مامان سلامتی بده.
ایشالا مشکل خاصی نیست و فقط بخاطر شرایط خاصه این دورانه. حالا در عوضش یه چند وقتی میاد پیشت میمونه، دلمه های خوشمزه رو بگووووووو...
راستی امسال دیگه مرکز دنیا نرفتین؟

قربونت پریا جان
وااای اره مخصوصا که فصل دلمه ی برگ مو هم داره میرسه
چرا عزیزم رفتیم... هفته ی آخر عید رو رفتیم اونور و امیدوارم که همه چی به خیر بگذره...اونا هم دلشون خیلی تنگ شده بود
راستی منو از نتایج آزمایشاتت بی‌خبر نزار

زهرا شنبه 14 فروردین 1400 ساعت 12:08

سلام. رسیدن بخیر. سال نوتون هم مبارکا

سلام زهرا جان
سال نوی تو هم مبارک

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد