یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یلدا و کریسمس

الان یک پارادوکس احمقانه ای توی خونه ی ما برقرار هست 

یک ور درخت کریسمس و یک ور هم میز یلدا 

خب ما به واسطه ی داداش خارجی و دختراش در جریان ریز جزئیات درخت کریسمس و تزئیناتش قرار می گیریم که البته اونا هم از وقتی زیباترین برادرزاده ی دنیا، مهدکودک رفت با این آداب آشناتر شدن و درخت کریسمس خریدن و این روزها هر وقت تصویری حرف می‌زنیم اون درخت، گوشه ی تصویر خودنمایی می کنه و اینجوری شد که به اصرار ستایش، دست به کار شدیم و با ریسه های سبز رنگ یکدونه درخت روی ستون خونه نصب کردیم و با چیزهای مختلفی که توی خونه داشتیم تزئینش کردیم که خب البته کلی مایه ی سرگرمی و شور و نشاط ستی شد هرچند سپهر با نگاه عاقل اندر سفیه به این فعالیت من و ستی نگاه می کرد و آخرشم گفت خب که چی مثلا 

امروز هم دلم خواست یک میز کوچولوی یلدایی درست کنم و بزارم تا شب یلدا همین گوشه ی خونه بمونه و اینجوری دوباره حال و هوای خونه رو برای چند روز یلدایی کنم 

ولی الان که به خونه نگاه می کنم یک گوشه یلدا و یک گوشه کریسمس... به قول سپهر، چیز هجوی شده.... ولی خودم راضیم و ستایش و همسر هم کلی استقبال کردن و سپهر هم قرار شد چشمش رو به روی اون ستون کذایی ببنده و سخت نگیره 


پ. ن: اون کاسه و بشقاب هایی بودن که همین چندماه پیش با اعمال شاقه و به همراه همسرجان خریدمشون، دیشب سه تا دونه از پیش دستی هاش همینجوری بیخودی و بدون اینکه به جایی بخورم، از دستم افتادن روی سرامیک آشپزخونه و خورد و خاکشیر شدن... دلم سوخت آخه حتی هنوز یکبار هم مهمون خونه ام نیومده بود که توی اینا ازش پذیرایی کنم 

نظرات 8 + ارسال نظر
ربولی حسن کور چهارشنبه 26 آذر 1399 ساعت 15:32 http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
دهکده جهانی همینه دیگه!
اون کاسه و بشقاب ها هم فدای سرتون
اون قدر ازشون بخرین و بشکنن

سلام آقای دکتر
از این زاویه نگاه نکرده بودم.. پس ما الان یک نمونه ی کوچیک از دهکده ی جهانی شدیم
ممنون

پت چهارشنبه 26 آذر 1399 ساعت 15:54

سلام
چه قشنگ و چه جالب
من اینطوری میبینمش که شما بهترین ها و قشنگترین های هر فرهنگ رو الان تو خونه تون دارید.

سلام پت جان
مرسی که اینقدر خوب می بینی

نگار چهارشنبه 26 آذر 1399 ساعت 21:42

چ باحال منم ازونام که به هر دلیلی دلم میخواد یه تنوعی تو خونه بدم مخصوصا درخت کریسمس که براستی چیز جذاب و زیباییه.
این اقا سپهر شما قراره در اینده خیلی حرص همسرشو دربیاره ها یه کاری بکنید

نگار جان اون عروس خوشبخت آینده، خودش باید چشماش رو باز کته و با دقت انتخاب کنه. بنده کلی تلاش کردم و نشده و دیگه الان پذیرفتمش
انگار داره ژن خفته ی مادرشوهر ی در من بیدار میشه

تیلوتیلو پنج‌شنبه 27 آذر 1399 ساعت 09:28 https://meslehichkass.blogsky.com/

خیلی هم زیبا
به نظر من که کار خیلی قشنگی کردین
هرچیز زیبایی که توی این روزها بوده را تو گوشه های خونه دارین
چیزهای قشنگی که شادی و حال خوب به همراه دارن
اخیش منم دلم برای بشقاب ها سوخت ... ولی قضا و بلا بوده و رفع شده الحمدلله... فدای سرت... اونقدر از این کاسه بشقابها بخری و بشکنی و باز بخری...
البته یه سرچ کوچولو بکن شاید تکیش را بتونی جایی پیدا کنی و بخری و کاملش کنی

ممنون تیلو جان
حالا اگر حوصله کنم باید یک روز برم سمت شوش و ببینم می تونم چندتا دونه پیش دستی بگیرم

زهرا پنج‌شنبه 27 آذر 1399 ساعت 10:48

هرکاری که خوشحالتون میکنه و حس خوبی رو درون تون ایجاد میکنه انجام بدید. چی از این بهتر

پرنسا جمعه 28 آذر 1399 ساعت 15:32

چشم و نظر بوده خواهر
بلاگردون شده

ایشالله

parinaz شنبه 29 آذر 1399 ساعت 09:09 http://parinaz95.blogfa.com

خیلی هم عالی،حتی دوست داشتم منم درخت کریسمستون ببینم کاش عکسش گذاشته بودید.این روزا فقط باید دنبال بهونه باشیم برای شاد بودن .دلتون شاد و لبتون خندون باشه.
خیلی بد شد که شکستن حستون درک میکنم ولی فدای سرتون

ممنون پریناز جان
راستش عکس ذاشتن توی وبلاگ رو بلد نیستم
هرچند، چیز خاصی هم نبود و با دوتا ریسه ی سبزرنگ روی ستون با حرکت رفت و برگشتی یک مثلث درست کردیم که شبیه درخت کریسمس شد و همون رو تزئینش کزدیم

اینا هر کدوم یه بهونن برای خوش حالی و دور هم جمع شدن :)
کیف کنید کنار هم
اون بشقابا هم فدای سرتون ، ایشالا بهترشو بخرن ده تا ده تا

ممنون عزیزم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد