یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

همساده

چندماهی هست که همسایه ی واحد کناری مون عوض شدن و یک خانوم مسن جایگزین همسایه ی قبلی شده. یکدونه دختر داره حدودا پنجاه ساله و خیلی وقت ها میاد پیش مادرش و می مونه... تن صدای بلندی داره و وقتی داره حرف میزنه انگار داره دعوا میکنه... برعکس مادر پیرش که صداش بزور درمیاد و خیلی آروم و ساکت هست.... یکبار که با ستایش روی تخت من دراز کشیده بودیم و در سکوت باهم کتاب می خوندیم صدای این دختر میومد که داشت با مادرش حرف می‌زد و البته بیشتر داشت سرزنشش می کرد که چرا فلان کار رو که گفتم نکردی و چرا به فلانی اینو نگفتی  ( تنها دیوار مشترک بین واحد ما و اونا همین دیوار اتاق خواب من هست که میشه دیوار پذیرایی اونا)

یکدفعه ستی گفت مامان خیلی دلم برای همسایه میسوزه میشه بری به دخترش بگی اینقدر مامانش رو دعوا نکنه 

گفتم نه مامان جان نمی تونم ولی منم مثل تو ناراحت میشم که اینجوری با مامانش حرف میزنه 

آخرش تحمل نکردیم و رفتیم توی پذیرایی که نشنویم

بی ربط نوشت : متنفرم از بحث کردن توی گروه ها مخصوصا اگر خانوادگی باشه.... آقاجان شما که نه قانع میشی و نه قانع می کنی پس ول کن عزیز دل و از مشترکات بگو یا مرور خاطرات کن و لذت ببر


نظرات 8 + ارسال نظر
ربولی حسن کور چهارشنبه 12 آذر 1399 ساعت 15:54 http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
امان از اونها که گروهو با پی وی اشتباه میگیرن!

سلام آقای دکتر
موافقم

parinaz چهارشنبه 12 آذر 1399 ساعت 23:37 http://parinaz95.blogfa.com

حواسم باشه که با مامانم چجوری حرف میزنم☹️با مامانم خیلی رابطمون صمیمی خداروشکر ولی گاهی از دستم در میره و بحث میکنم باهاش.
مامانا همشون ماهن،خدا شما رو هم برای بچهاتون نگه داره

قربونت پریناز جان

تیلوتیلو پنج‌شنبه 13 آذر 1399 ساعت 00:27

منم دلم سوخت برای خانم همسایه

کاش روابط اجتماعی را بیشتر تمرین کنیم
رفتارهای توی ابن گروهها هم قسمتی از زندگی اجتماعیمونه دیگه

دقیقا قیمتی از همین زندگی اجتماعی هست و کاش همدیگر رو با این تفاوت ها بپذیریم

ویرگول پنج‌شنبه 13 آذر 1399 ساعت 00:41 http://Haroz.blogsky.com

وای چقدرم شنیدن این جور بحثها بده، استرس می ده به آدم.
یه سوالی داشتم. من رفتم پست آذر ۹۱ رو بخونم که در مورد دکترهای ستایش جان نوشته بودی، اما پیداش نکردم. دختر کوچولوی خواهرم ریزش ادرار داره. عکسهای کلیه و مجاری ادراریش چیزی رو نشون نمی ده. ولی بچه همش شلوار و لباسهای خیس می شه. خواستم بپرسم دکتر کلیه و مجاری ادراری خوبی رو می شناسین که به من معرفی کنی؟ خیلی ممنونم واقعا

ویرگول جان فکر کنم بهتر باشه با پزشک کودکانش مشورت کنین
ستایش رو هم دکتر محسن ناصری، متخصص کودکان، ارجاع‌ داد به دکتر احسانی متخصص انکولوژی کودکان و برای جراحی هم ارجاع دادن به
دکتر منصور مولاییان که جراح و متخصص ارولوژی اطفال هستن که ایشون ستایش رو عمل کردن
کلا بهتره آدم یک متخصص کودکان خوب پیدا کنه که بهش اطمینان داشته باشه و اون اگر مشکلی باشه آدم رو ارجاع میده
درعین حال من یک متخصص کلیه کودکان هم می شناسم به اسم دکتر اتوکش. ایشون هم پزشک حاذقی هستن

ویرگول جمعه 14 آذر 1399 ساعت 00:27 http://Haroz.blogsky.com

خیلی ازت ممنونم الهی که همیشه تنت همتون سالم باشه می بوسمت عزیزم

خواهش می کنم ویرگول جان
ایشالله که خواهرزاده ت سلامت باشه هیچ مشکلی نباشه

شکاک جمعه 14 آذر 1399 ساعت 19:25

پریسا جان. کاش زمان بچگی دختر همسایه تون هم بودیم که ببینیم کدوشون بلند حرف می زنن کدومشون ساکت و اروم جواب می دن.

شاید همینطور باشه که تو میگی
ولی بازم دلم میسوزه و باز هم از این مدل مکالمه شون، ناراحت میشم

زهرا شنبه 15 آذر 1399 ساعت 01:00

بنظرم شما که از مامانتون دور هستید خیلی خیلی بیشتر قدرشون رو میدونید تا مثلا ما.
--
خود رها کردن بحث در جایی که باید، یه هنره!

کلا آدم وقتی از یک چیزی محروم هست بیشتر متوجه اهمیتش میشه

موافقم

پریا دوشنبه 17 آذر 1399 ساعت 08:04

دقیقا دیوار اتاق خواب ما هم با دیوار پذیرایی همسایه مون مشترکه! البته همسایه های ما دو تا زوج جوونن که خانمه تهرانیه و مامانش که خانم مسن ولی خیلی شیک و پیک و کاملا امروزیه همش میاد پیششون و مکالمه ها دقیقا برعکسه. یعنی مادر با صدای خییییییییلی بلندی مدام در حال دخالت و نظر دادن و اعمال نظر به دختر و دامادشه. و هر بار شوهرم میگه خدا رو شکر من چنین مادرزنی ندارم!!!!

وااای بیچاره دخترش
داماد هر دفعه چقدر لحظه ‌‌شماری می کنه برای رفتن مادر زنش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد