یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

پایان دانش اموزی

امروز کارنامه هاشون هم اومد و پرونده ی دوازده سال درس خوندن بسته شد 

پایین ترین نمره اش عربی بود با هفده و بیست و پنج و بالاترین مربوط به هندسه و فیزیک بود با بیست 

جالبه، فارسی که اینقدر منو حرص داد و تا صبح بیدار بود رو نوزده شد 

راستش الان اوضاعش خوب نیست. خسته شده و بی انگیزه و روزی دو سه ساعت بیشتر درس نمی خونه و میگه همه اش تکراری هست و بلدم و من چقدر از درون حرص میخورم و حیفم میاد به این همه زحمت کشیدن که بخواد این آخر کاری با خسته شدن هدر بره


هفته ی قبل خبر فوت مادر یکی از دوستان سپهر رو شنیدم و راستش شوکه شدم آخه دورادور می‌شناختم و همین یک پسر رو داشت و کلی آرزو برای پسرش... یادم میاد اولین بار اسمش برام جلب توجه کرد و دلم می خواست پدر و مادری که همچین اسمی انتخاب کردن رو ببینم

امیدوارم این پسر بتونه خودش رو جمع و جور کنه و رتبه ی خوبی توی کنکور بیاره... خیلی سخت هست و نمی دونم چرا امسال که سال کنکور هست دوتا از بچه ها مادرشون رو از دست دادن... طفلی ها


نظرات 5 + ارسال نظر
Sara یکشنبه 22 تیر 1399 ساعت 03:15

اخه طفلی
حالا اسم پسرشون چی بود منم که فضول
پریسا جون شوهر خواهرم مدرس کنکور عربی هستش و بچه هایی که باهاشون کار میکنه ۱۰۰٪ میزنن خیلی هم پسره ماهیه اگه دوست داری بگم اسمشون رو

راستش چون اسمش خیلی خاص هست نمی تونم بگم چون دوست ندارم شناخته بشه شرمنده ولقعا
مرسی سارای عزیز.. این پسر من اعتقادی به معلم خصوصی نداره. دیگه فکر کنم می شناسین، اخلاق هاش خاصه... معتقده مدرسه اش خوب بوده و بقیه اش دیگه خودش باید زحمت بکشه

پریا یکشنبه 22 تیر 1399 ساعت 10:28

واقعا چرا بیشتر بچه ها درست نزدیک کنکور خسته و دلزده میشن؟!!
از صمیم قلب آرزو میکنم سپهر موفق باشه.
پریسا جون درباره مادر دوست سپهر گفتی فکر کردم همونه که قبلا تعریف کرده بودی
چقدر واسه بچه ها سخته. خدا خودش کمکشون کنه

البته حق دارن. مخصوصا اخر ها که همه چیز تکراری میشه واقعا خسته کننده هست
این یکی دیگه بود و من یکی دوباری دیده بودمش. اون یکی رو اصلن ندیده بودم و نمی شناختم. خدا جفتشون رو رحمت کته و پسرهاشون رو موفق
دلم برای پسرها خیلی سوخت

فاضله دوشنبه 23 تیر 1399 ساعت 18:06 http://1000-va2harf.blogsky.com

بهش فشارواسترس واردنکن

زهرا پنج‌شنبه 26 تیر 1399 ساعت 19:03

درود. راستش من این پست رو چند روزی میشه که خوندم اما هرکاری کردم دلم نیومد این تجربه رو براتون تعریف نکنم:
پارسال یکی از دوستان ما که ایشون هم مثل سپهر شما بسیااااار درس خون بود ، و دیگه همه میدونستند قبوله، و فقط مسئله این بود که کدوم دانشگاه قبول میشه ، حدودا بعد از عید خسته شد ، و همش میگفت که من همه ش رو بلدم! واقعا دیگه چی بخونم، همه ی اینا تکراریه و... از این حرفا (که تا متن تون رو خوندم دیدم حرفای سپهر چقدر شبیه این دوست مون هست و بلافاصله انگار یه زنگ خطر توی گوشم به صدا در اومد، اولش اومدم بیخیال بشم و با خودم گفتم خودشون بهتر میدونند، اما واقعا دلم نیومد مطرح اش نکنم)
خلاصه که گذشت و گذشت و ایشون هم این مدت باقی مونده رو کم خوندند... و نتیجه ی کنکورشون میشه گفت حتی تا حدودی لب مرز اومد.و همه شک شدند!! یعنی پزشکی یه دانشگاه خیلی معمولی رو اوردند (کسی که ازش انتظار پزشکی تهران میرفت)
خلاصه که این یه ماه دو ماه آخر، عجیییب تاثیر گذاره پریسا جون... همش یه طرف این مدت یه طرف دیگه.. خودمم به پسرخاله دارم، که اونم کنکور 96 رتبه ی 200 و خورده ای تجربی رو اورد. اونم میگفت بلااسثنا همه دو ماه آخر احساس های بدی دارند. حالا یا خسته هستند، یا فکر میکنند هیچی بلد نیستتد، یا توهم مسلط بودن دارند،... گفت کسی تو کنکورش برنده میشه که این دو ماه رو کوتاه نیاد... همین، فقط کوتاه نیاد...
یه بار گفتید سپهر از مشاورش خیلی تاثیر میگیره، نمیدونم شاید اگر از مشاورش بخواید باهاش صحبت کنه، ایشالا دوباره انرژیش برگرده
ببخشید پرحرفی کردم، با آرزوی موفقیت گل پسرتون

ممنون زهرا
آره میدونم و واقعا حیف هست تمام زحمات بخاطر این خستگی و دلزدگی یکی دوماه آخر از بین بره
باید ببرمش پیش مشاورش
کاش کرونا نبود و اینا هنوز میرفتن مدرسه، شاید اینجوری انگیزه شون و تلاش شون برقرار بود

گندم چهارشنبه 1 مرداد 1399 ساعت 19:25 http://40week.blogf.com

از همین الان برای فردای کنکورش برنامه ریزی کن .
یادم نمیره هیچ وقت وقتی از کنکور برگشتم مادرم تمام کتابها و تستهای پخش پلا شده تو اتاق پذیرایی که چند ماه در قبضه من بود را جمع کرده بود و اتاق کاملا مرتب بود انگار با یک منظره جدید روبرو شده بودم و برام باور کردنی نبود که قرار نیست دیگه درس بخونم

کاش میشد گندم جان
خیلی دوست داشتم بریم سفر
راستش همه مون لازم داشتیم
ولی با این اوصاع کرونا بعید میدونم که بشه
کاش تا اون موقع یک کم اوصاع بهتر بشه حداقل دوستاش رو جمع کنم دورهم تا بدور از فضای کنکور یک گپی باهم بزنن

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد