یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک شب طولانی

رسیدیم محل برگزاری امتحان و سپهر و دوستش رفتن داخل و منم توی ماشین یکجادوبله پارک کردم و منتظرشونم

دیشب نتوستم درست بخوابم اونم منی که خوابم خییلی خوب هست و تا سرم رو روی بالشت میزارم می خوابم و تا صبح پلک نمی زنم ولی دیشب استرس داشتم خواب بمونیم و هر یکساعت بیدار میشدم و ساعت رو نگاه می کردم.... سپهر هم استرس داشت و دیگه بزور ساعت یک نصف شب فرستادمش بخوابه و گفتم فدای سرت مادرجان فقط کافیه قبول بشی و اصلن نمره اش مهم نیست 

حوزه ی امتحانی اون کله ی دنیا بودها. هی استرس داشتم گم و گور بشیم از بس این ویز جان از کوچه پس کوچه های عجیب و غریب ما رو برد


امیدوارم زود امتحانشون رو بدن و بیان بیرون آخه دستشویی دارم اونم شماره دو 

کاش حداقل یک جای پارک بود تا پارک کنم و برم راه برم بلکه جذب بشه 

هوفففففف

نظرات 4 + ارسال نظر
پریا شنبه 17 خرداد 1399 ساعت 09:58

مگه امتحانا غیرحضوری نیست؟!!
ایشالا که موفق میشه پریسا جون

نه پریا جان بچه های دوازدهم که امتحان نهایی دارن امتحان شون حضوری هست

ربولی حسن کور شنبه 17 خرداد 1399 ساعت 13:47 http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
سپهرخان موفق میشه خیالتون راحت
اما ظاهرا بیش از حد استرس داره

سلام آقای دکتر.
بله استرس داره هرچند خوذش میگه ندارم ولی ‌شواهد نشون میده که استرس رو داره
اون اوایل سال که استرس بصورت مشکل جسمی( تکرر ادرار) خودش رو نشون داد

افق بهبود دوشنبه 19 خرداد 1399 ساعت 10:26 http://ofogh1395.blogsky.com

مامانا با بچه هاشون یه دور دیگه فارغ التحصیل میشن
چه بسا از خود بچه ها بیشتر فارغبشن

واقعا

زهرا چهارشنبه 21 خرداد 1399 ساعت 04:11

این مشکلاتی که گفتید ظاهرش خنده داره ولی بخدا درک میکنم تو چه وضعیتی بودید

خیلی این شب های امتحان خر هستن
امروز امتحان ادبیات داشت و دیشب اصلن نخوابید

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد