یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

چرا درس عبرت نمیشه برام

رفتیم چهارتا دونه کاسه بشقاب بخریم، آقاهه میگه این تعداد موجود ندارم شما بیعانه بزار برات تا ده روز دیگه میارم.. خب اگر من تنها بودم بیعانه رو میدادم و رسید می گرفتم و میومدم بیرون ولی خب همسرجان باهام بود و نشست یک قرارداد نوشت که توش تعداد دقیق تمام کاسه بشقاب ها با کد هرکدوم و رنگشون و حتی تعداد گلبرگ های موجود روی طرح کاسه بشقاب ها و جنس دقیق شون و سایز دقیق هرکدومشون  و زمان و ساعت پرداخت بیعانه و زمان و ساعت تحویل کالا و تمام تبصره هایی که ممکنه بخاطرش این قرارداد لغو بشه رو نوشت بعدم مهر و امصای صاحب مغازه و شاگردش رو پای قرارداد گرفت

میگم : عزیزدلم باز شما احساس کردی داری قرارداد نفتی و صنعتی می بندی.

پ. ن: فقط اگر من رو هم با همین وسواس انتخاب کرده باشه راضیم 


نظرات 10 + ارسال نظر
ربولی حسن کور شنبه 27 اردیبهشت 1399 ساعت 22:12 http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
یادم‌ افتاد به اون قراردادی که برای تور مسافرتی تون بسته بودن

سلام آقای دکتر
خودم اینو یادم نبود.. فقط توی فروشگاه یاد خرید ماشینمون افتادم

پریا دوشنبه 29 اردیبهشت 1399 ساعت 07:58

یعنی همه مردا این جورین!!!
تعداد گلبرگا رو خیلی خوب اومدیا

پریا جونم خیلی جدی از بشقاب عکس گرفت و تعداد گلبرگ ها رو هم یادداشت کرد

سمیه چهارشنبه 31 اردیبهشت 1399 ساعت 11:20

سلام وای نه خدا به دادتون برسه خوبه هی گیر نمی دن به شما که چرا اینجوری خرید کردی چرا اینو بهت انداختن چرا دقت نکردی

نه دیگه وقتی چیزی خریداری شده دیگه حرفی نمیزنه ولی وااای به وقتی که بخواد بیاد برای خرید

زهرا چهارشنبه 31 اردیبهشت 1399 ساعت 15:25

یاد خرید ماشین افتادم و اون خانم منشی بیچاره

هوفففف اون که پروسه ای بود

مهسا چهارشنبه 31 اردیبهشت 1399 ساعت 21:14

سلام پریسا جان.یه وبلاگ بود دختری به اسم بانو از روزهایش بعد از سرطان می نوشت.شما خبر نداری از ایشون؟وبلاگ دیگه ای داره؟

الان تقریبا یکسال هست که وبلاگش رو بروز نکرده و راستش منم ازش بیخبرم
فقط اون اواخر توی وبلاگش نوشته بود که داره مهاجرت میکنه به المان

افق بهبود چهارشنبه 31 اردیبهشت 1399 ساعت 21:32 http://Ofogh1395.blogsky.com

پیرو پی نوشت:شما راضی باش

شکوه پنج‌شنبه 1 خرداد 1399 ساعت 17:40

سلام همسرتون تا جاییکه میدونم مهندس هستند مهندسا معمولا اینجوری نیستن منه بیچاره چی بگم که همسرم وکیل هستن و مو رو از ماست میکشن ما دقیقا هشت سال دنبال خونه بودیم تا بالاخره ایشون یکی رو پسندیدن که هم قدیمی بود هم نمای فوق العاده بدی داشت هم محله ای بود که من دوست نداشتم البته هنوز همونجا هستیم


‌‌شکوه جان من یاد گرفتم که با خودم خرید نبرمش البته که از خداش هم هست نیاد خرید ولی گاهی خبط می کنم و با خودم می برمش و فروشنده رو بیچاره می کنم
خونه ی قدیمی روح داره

ربولی حسن کور پنج‌شنبه 1 خرداد 1399 ساعت 21:44 http://Rezasr2.blogsky.com

سلام
پیرو جوابتون به خانم شکوه
حالا کاری کنین که از ترس روح شبها خوابشون نبره

ربولی حسن کور دوشنبه 5 خرداد 1399 ساعت 23:02 http://Rezasr2.blogsky.com

فکر کنم تا تحویلشون نگیرین پست جدید نمیگذارین

یه مامان شنبه 17 خرداد 1399 ساعت 01:43

ما هر وقت با هم برای خرید میریم قطعا هیچی نمی خریم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد