دارم از ستایش علوم می پرسم و درمورد تولید مثل گیاهان هست و احساس می کنم اصلن مفهوم تولید مثل رو نفهمیده و بعد از چندتا جواب پرت و پلا بهش میگم مامان جان می دونی کلمه ی تولید مثل یعنی چی؟.. میگه آره یعنی تولید مس
و من به دور دست ها خیره میشوم
یکی از فامیلهای دور توی اینستا پیام میده که احساس میکنم فرزندم باهوش هست و کشش اینو داره که جهشی بخونه و چون یادم میاد که سپهر چقدر باهو ش بود ( این البته نظر لطفش هست و البته که سپهر ایکیوی خوبی داره ولی خیلی هم خاص نیست و این فامیل دور هم خاطره ی دوران چهار و پنج سالگی سپهر رو بخاطر داشت که توی مهمونی ها بازی مورد علاقه اش این بود که ازش جمع و تفریق های دو یا سه رقمی بپرسن و اون تند تند جواب بده یا هر وسیله ای رو براساس شکل هندسیش ازش نام می‌برد و یا اینکه سه تا سه و چهار تا چهار تا... می تونست بصورت برعکس از هزار بشماره بیاد تا پایین.. خلاصه که برخلاف الانش علاقه ی خاصی داشت هوش و استعدادش رو توی چش و چال همه بکنه( طولانی ترین پرانتز عمرم بودها)) خواستم بدونم سپهر خونده یا نه و من فقط به گفتن این جمله که نخونده اکتفا کردم هرچند دلم خواست براش بنویسم بیخیال بزار بچه ات بچگی کنه و لذت ببره و شاد باشه و اصلن قرار نیست هرکی زودتر تحصیلش رو تموم کنه موفق تر باشه و شاد بودن مهم تره ولی بیخیال شدم چون می دونستم به حرف من گوش نمیده و نصیحت بیخود نکردم
سلام
پس خبر نداره اون کبوترهای توی تراس هم درحال تولید مس بودن
سلام
نه طفلی تصور میکنه دارن سر غذا دعوا می کنن
سلام
گویی که من داشتم دخترش رو منحرف میکردم!! دخترش آمادگی ذهنی نداشت خب
این داستان تولید مس باعث شد یاد یه خاطره ای بیفتم!
من اول راهنمایی بودم که تازه به قضیه چگونگی تولید مثل انسان پی برده بودم با یکی از دوستام راجع به این موضوع صحبت کردیم و این اصلا تو کتش نمیرفت و میگفت نههه امکان نداره پدر و مادر من همچین کاری بکنن و ...
شبش تلفن زنگ زد و خودم جواب دادم حس کردم خطرناکه اما مامانم رو خواست و گوشی رو دادم به مامان و تمام مدت نشستم کنارش و نیگاش کردم ببینم چه شکلی میشه!
هیچی دوستم رفته بود حرفامون رو مو به مو به مامانش گفته بود اونم زنگ زده بود به مامانم که به دخترت بگو پیش دختر من از این حرفا نزنه
دست مامانم درد نکنه، خیلی خونسرد برخورد کرد و فقط ازم پرسید از کجا میدونم و منم یادمه انداختم گردن دوست سوم و ...
اما فرداش رفتم با دوستم دعوا کردم و دیگه کلا باهاش قطع ارتباط کردم! رفتم با یکی دیگه دوست شدم
اما اسمش هنوز یادمه! ف.گ
منم شدیدا مخالف جهشم.
تازه من متولد مهر هستم اما شناسنامه رو به پیشنهاد دکتر شهریور گرفتن، بابام هنوزم میگه اشتباه کردیم، یه سال دیر میرفتی بیشتر بازی میکردی خب
سلام ماهی جان
طفلی دوستت اصن تصورشم نمی کرده مامان و باباش همچین کار زشتی بکنن
هوففف کلا این تولید مثل یک شوک به بچه وارد می کنه تا براش جا بیوفته
سپهر هم متولد مهر هست و می تونست جهشی بخونه و از همه ی بچه های کلاسش بزرگتر هست ولی خب این کار رو نکردیم. چه عجله ای بود زودتر بزرگ بشه
وای واااای وای بخدا عااااااشق ستی هستم.
تولید مس
اول از همه پریسا جون بابت دلداریت(تو کامنت پست قبل بابت از بین رفتن کنکور) تشکر ویژه کنم.خخخخخ
عاشق تولید مس شدم. خیلی باحال بود.
آفرین سپهر!! ماشااله خیلی پسر باهوش و مستعدیه. با حرفت در مورد اینکه باید اجازه بدیم بچه بچگی کنه واقعا موافقم. چرا این روزای طلایی رو باید از بچه هامون بگیریم؟!!
واقعا اون یک سال هیچ موفقیت خاصی برای کسی نمیاره
یک سال بازی بیشتر خودش موفقیت بیشتری هست
البته جنبه ی فان داره تولید مس
ولی تقصیر اونا هم نیس از بس بعضی کلمه ها برای ذهن بچه ها غیر قابل هضم هست من تا اخرین لحظات کنکورم داشتم در ۱۸ سالگی با خودم کلنجار میرفتم که فرق محاط با محیط چی بود
دایره ی محاطی بیرونه یا محیطی؟
با این حساب مثلا ما دوره ی ابتدایی اگر مفهوم متساوی الساقین رو به زبان فارسی میتونستیم داشته باشیم چقدر راحتتر بودیم لامصب تلفظش برامون سخت بود
الان که بدتر شده تمام کلمات زیست رو معادل سازی کردن به کلمات فارسی و یک چیز عجیبی شده... من واقعا دلم برای اونایی که تجربی هستن می َسوزه.. خیلی سخت و غیرقابل فهم شده
خیلی خوب کردی
و حتی اول مهر باهام حرف هم نمیزدن.چرا؟
)
من یک عدد جهشی خوانده ام
و مخالفم بچه ام جهشی بخونه-البته حالا اگر ازدواج کنم و بچه بیارم
نه بخاطر خوش گذرونی
بخاطر اینکه دوستهاشو یک دفه از دست میده.
زمان ما باب هم نبود کسی جهشی بخونه.برای همین دوستهام خیلی حسودی میکردن
تو چرا جهشی خوندی؟
چندنفرشون تهدید میکردن که بزار بهت ثابت میکنیم که ماهم میتونیم و باهوشیم(حالا مگه من گفته بودم نمیتونین
خلاصه اینکه دوستهاتو از دست بدی و دوست جدید بخوای پیدا کنی،سخت بود.حداقل آمادگی اینو نداشتم که دوستهام اینجوری نگاه حسودی داشته باشند یا هم اینطوری فکر کنن که از من کمتر هستن و من بالاتر از اونهام
در صورتی که من باهمه اشون دوست بودم و باهاشون حرف میزدم و زنگهای تفریح میدیدمشون از ذوق میمردم.اونها چپ چپ نگاهم میکردن و میرفتن.
از سمت دیگه هم حرفهای شما
اینکه با بزرگتر از سن خودت حشر و نشر کنی.مجبوری بزگتر فکر کنی و زندگی کنی و بچگی نکنی.
خلاصه جهشی خوب نیست
ولی انصافا خیلی هم خوش میگذشت جهشی خوندن و امتحان دادن خیلی خوب بود.
اینکه سرکلاسها بازیگوشی میکردم.و تا میفهمیدن جهشی خوندم.میذاشتن بازیگوشی هم بکنم
از شما چه پنهون من زیادی دل به درس نمیدادم.همه معلمها هم شاکی بودند که تا درس میدیم.سرکلاس میفهمه.نمیزاره بقیه هم بفهمن.سوالارو زود حل میکنه.اگر این دختر دل بده به درس میتونهه شریف قبول بشه و...
دبیرهای دبیرستانم خصوصا حساب دیفرانسیل و زبانم از دستم شاکی بودن
چون درس میدادن.بلافاصله تمرین میدادن سرکلاس حل کنیم.هرکسی حل میکرد بعدش میتونست بره بیرون.
من و یک دوست دیگه ام دونفری یک ربعه حل میکردیم.بعدش هم دستهامون بالا بود که بریم بیرون
یکبار دبیر زبانمون مجبورمون کرد سه تا درس بعدی هم حل کنیم تا مثلا زنگ بخوره.ما زودتر تموم کردیم
دید جواب نمیده.نصیحتمون میکرد...دید جواب نمیده.مامانمو خواسته بود مدرسه و همه دبیرها نشسته بودن پشت سرم غیبت کردن که بازیگوشه
یادش بخیر...
همسرجان هم جهشی خونده.. هرچند یکسال پشت کنکور بودن اونو دوباره برگردونده سرجای اولش
.. طفلی معلم ها
ولی تو هم شیطونی بودی ها
نباید این خاطره از ستایش رو با خاطره ی بچگی سپهر کنار هم میزاشتید
نااابود شد بچه اخههه