یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

تفاوت از زمین تا اسمان هست

+ می دونی مامان من تصمیم گرفتم دانشگاه نرم و خواننده بشم و صفحه ی اینستاگرام باز کنم و هی توش قر بدم

_ نهارت رو بخور دخترجان الان دریا پایین منتظرت هست برین کلاس

+جدی گفتم ها

_ باشه عزیز دلم حالا تا بزرگ بشی کلی وقت هست

+ اصلا بیا برات با اون اهنگ تهی برقصم 

_ مادرجان هدفون بزار که مزاحم درس خوندن داداش نشی (البته بیشتر قصدم این بود سپهر با شنیدن اهنگ تهی عصبانی نشه و دوباره شروع نکنه به موعظه کردن که این مزخرفات چیه گوش میدین و ...)

قرش رو داد الانم رفت که با دوستش به کلاسشون برسن 

پ.ن1: ستی روزهای پنجشنبه خیلی زود نهار می خوره چون تا عصر کلاس هست

پ.ن2: چرا اینقدر این دوتا خواهر و برادر متفاوتن 

نظرات 5 + ارسال نظر
تیلوتیلو شنبه 25 آبان 1398 ساعت 09:46 http://meslehichkass.blogsky.com

وای
باورت نمیشه منم دو شب پیش به بابام گفتم اگه برگردم به بیست سالگی شغلی که انتخاب میکنم خوانندگی و رقصیدن هست... نهایتش اینه که میرم میشم مربی زومبادنس...

حالا. ادم مربی رقص بشه که خوبه
این وروجک میگه برقصم بزارم توی صفحه ام
اخه اینو کجای دلم بزارم

پریا یکشنبه 26 آبان 1398 ساعت 08:18

وای کلی خندیدم. خیلی باحاله. ستی به شدت منو یاد دختر خواهرم میندازه اونم آرزوش اینه که خواننده بشه. دخترا تو این سن و سال عااااااااالین. پریسا جون یادت باشه آدرس پیجشو به منم بدیا. خخخخخخخخخ

دخترها توی این سن و سال ترسناکن ..بشدت رویایی هستن و تصورات عجیبی از اینده دارن ..امیدوارم که مختص این سن باشه و زودتر عاقل و واقع نگر بشه

Azi یکشنبه 26 آبان 1398 ساعت 08:42

چه خوبه و خیلی خوش به حالش که می دونه چی دوست داره و چی خوشحال اش می کنه من که با چهل سال عمر هنوز نمی دونم چی خوشحال ام می کنه ،براش یک دنیا تجربه شادی آرزو می کنم

مرسی اذی جان
ارزوی شادی فکر می کنم بهترین ارزویی هست که میشه برای کسی کرد
مهم این هست که ادمی شاد باشه و از زندگی و خودش راضی باشه

الهام از همدان یکشنبه 26 آبان 1398 ساعت 14:01

جان دلم دخترک شیرین زبون
عزیز دلم تفاوت دختر پسر من از نظر سلیقه مثل شب و روزه ... بعضی وقتها فکر میکنم اگه خودم به دنیا نیاورده بودمشون شک میکردم خواهر برادرن

اره واقعا متفاوتن
نمی دونم اخه من با برادرهام دیگه این همه تعاوت نداشتیم درسته که شبیه هم هم نبودیم ولی دیگه این همه تفاوت وجود نداشت ...ادم ها متفاوتن و انگار محیط و تربیت تاثیر ناچیزی روشون داره وگرنه که باید یک حداقل شباهت هایی وجود داشت

ربولی حسن کور یکشنبه 26 آبان 1398 ساعت 22:05 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
بعید میدونم هیچ برادر و خواهری کاملا شبیه هم باشند
گاهی فکر میکنم اگه من هم مثل برادر کوچیکه شغل بابا رو ادامه داده بودم زندگی آروم تری داشتم

سلام اقای دکتر
اینجور حسرت ها که همیشه همراه ادم هست اینکه اگر فلان مسیر رو رفته بودم یا بجای این رشته فلان رشته رو خونده بودم شاید بهتر بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد