یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

هجده ساله میشه

اینروزا خیلی تو فکر یک تولد ویژه برای سپهر هستم دیگه رسما و قانونن مرد محسوب میشه و خب برام خیلی ویژه هست 

چون عاشق بازی های فکری و روی میزی هست تصمیم گرفتم تولدش رو توی یک کافه بازی با چندتا از دوستاش برگزار کنم البته که قانع کردن خودش برای گرفتن تولد کار بسی دشوار بود چون معتقد هست تولد بچه بازی هست و اون دیگه بزرگ شده و از این اداها خوشش نمیاد و روز تولد هم یک روز مثل روزهای دیگه

ولی خب من که مامانش باشم بالاخره راضیش کردم فقط خبر نداره که قراره هم کیک داشته باشه و هم اهنگ تولد براش پخش بشه که اونم یواش یواش در جریان قرار می گیره و راضی میشه



چند روز پیشترها برای چک اپ پیش دکتر احسانی ( انکولوژ ستایش) بودیم کلی هیجان زده و ذوق زده شدم از موفقیت های بچه هاش ولی یکجورهایی هم دلم گرفت و غصه دار شد انگار اینده ی خودم رو میدیم , اینکه بچه هام میرن و ما ( من و همسرجان) به سالی یکبار دیدن اونها تازه اونم اگر بشه باید اکتفا کنیم ...اینجور مواقع هست که ای کاش ها شروع میشه

ای کاش پاسپورت معتبر تری داشتیم تا راحت تر بشه رفت دیدار فرزند

ای کاش شرایط کشورمون بهتر بود که نیاز به تحمل دوری و غربت نبود

ای کاش یکجای دیگه غیر از خاورمینه دنیا اومده بودیم

ای کاش می تونستم امیدوارم به بهبود نسبی اوضاع باشم

ای کاش بفکر مهاجرت افتاده بودم و اونوقت درکنار بچه هام بودم

ای کاش ...




نظرات 6 + ارسال نظر
ریحانه سه‌شنبه 9 مهر 1398 ساعت 16:29

از من میشنوین سپهر رو همین الان بفرستین بره اروپا. اروپا نزدیکه؛ مخصوصا اگه پایتخت یه کشور باشه سوار هواپیما میشه؛ ۳ ساعت بعدش تهرانه. اصلا بگیر مسافت اصفهان تهران.


ایشالله همیشه همه چیز به شادی باشه

بالاخره اونم گرفتن ویزاش دردسر داره و اینجوری نیست که هروقت دلت خواست مطمین باشی می تونی بری مخصوصا که ما پارسال ریجکت شدیم و مارگزیده هستیم
والا ترجیحمون به اینه که سپهر برای مقطع فوق لیسانس اقدام کنه و بره

پریا چهارشنبه 10 مهر 1398 ساعت 08:14

وای دیگه از مهاجرت نگو که دلم میگیره
خواهرم به همین زودیا داره میره اونا هم بخاطر آینده بچه ها و اینکه اینجا هییییییییچ چیز قابل پیش بینی نیست و آینده بچه ها نامعلومه.
اسم مهاجرت میاد استرس میگیرم. شاید یه روزی پسرمو بفرستم البته اگه اوضاع بهتر نشه ولی خودم نمی تونم حتی بهش فکر کنم.

پریا منم نمی تونم مهاجرت کنم برام سخت هست
درواقع مهاجرت نسخه ای نیست که بشه برای همه پیچید و همه با این نسخه خوشبخت بشن .کاملا بستگی به خود فرد و روحیاتش داره
فعلا سپهر همه اش به رفتن فکر می کنه .نمی دونم شاید بعدا نظرش عوض بشه ولی فعلا تصمیمش اینه که تلاش کنه یک دانشگاه خوب و رشته ی مورد علاقه اش رو بره و بعدا اقدام کنه برای رفتن

جای خواهر از الان سبز و امیدوارم براشون بهترین ها اتفاق بیوفته
فقط کاش پاسپورتمون اعتبارش بیشتر بشه که ادم راحت بتونه بره دیدن عزیزاش

نینا چهارشنبه 10 مهر 1398 ساعت 18:07

پریسا جون، اگه سپهر بره اروپا به پدر و مادر راحت ویزا میدن برای دیدارش. برای پدر و مادر سخت نمیگیرن (ولی برای خواهر ممکنه). حتی میتونه بره درخواست بده که ویزای بلندمدت مولتی بگیرین (حداقل 5 ساله). البته حالا که خیلی مونده، فقط گفتم که نگران نباشی. :)

والا نینا جون ترسیده شدم هم. چون خودمون پارسال نتونستیم از طریق برادرم ویزا بگیرم و هم اینکه امسال که مامان داشت میرفت لحظه ی اخر بهش ویزا دادن
اره هنوز مونده و امیدوارم تا اون موقع یک فرجی بشه

زهرا پنج‌شنبه 11 مهر 1398 ساعت 11:58 http://Pichakkk.blogsky.com

عزیزممم، ۱۸ سالگیش مبارک
مردی شده واسه خودش
پری، به نظرم اینقدر به آینده با جزئیات فکر نکن. از کجا معلوم که چی پیش بیاد (حالا یکی باید همینا رو به خودم بگه البته)
فعلا لذت ببر از کنار هم بودن تون

اره زهرا درست میگه باید فعلا از لحظه های کنار هم بودنمون لذت ببرم و دارم تلاش می کنم کمتر به قسمت جداییش فکر کنم ولی انگار خاصیت کنکور هست که امسال بیشتر از هروقت دیگه ای به این موضوع فکر می کنم

پت پنج‌شنبه 11 مهر 1398 ساعت 16:08

سلام پریسا جون
خیلی وقته که براتون ننوشتم ولی میخونمتون
با این پستتون احساس کردم چیزی که در موردش نوشتید زندگی خانوادگی ماست.
دیدم نوشتید که سپهر داره فکر میکنه برای مقطع فوق لیسانس و بعد از لیسانس از ایران بره. یه نکته ای که خیلی از مردم نمیدونند اینه که بعد از لیسانس میشه مستقیم برای دکترا با بورس اقدام کرد. یعنی هم داشتن فوق لیسانس لازم نیست و هم بورس میشه. فقط ممکنه بسته به دانشگاهی که میره سیستم دکترای مستقیم از لیسانسش فرق بکنه. مثلا ممکنه یه دانشگاه بگه که اولش باید چند واحد درسی بگذرونه، یا مثلا باید معدل لیسانسش انقدر باشه یا حداقل یه مقاله داشته باشه (مقاله ی خفن هم نه حالا) یا پروژه ی نهاییه لیسانسش چیز خاصی باشه یا چیزهای دیگه. اما شدنیه. از رو تجربه ی شخصی میگم که کردم و شد و خیلی هم راضی هستم. البته اگر سپهر جان برنامه ی دکترا داشته باشه اون موقع.
از زبان مادرم که تمام بچه هاش مهاجرت کردند میگم: ترجیح میدم بچه هام یه جایی باشند که برای جامعه و خودشون مفید باشند، تا اینجا پیش من سرخورده و افسرده باشند. البته ما هر چند ماه یه بار هم رو حتما میبینیم. خوبیه اروپا همین نزدیکیشه.
در مورد ویزا و اینا هم من جای شما بودم نگرانش نمیبودم. تا اون موقع چیزها خیلی تغییر میکنند.
امیدوارم هر دو فرزندتون هر جا که هستند موفق باشند و شما که دوری رو تحمل میکنید سربلند باشید

به به پت
فکر می کردم دیگه نیستی
مرسی از راهنماییت پت جان و اینو نمی دونستم که میشه از لیسانس برای دکترا اقدام کرد...حالا این غول کنکور که رد بشه و سپهر وارد دانشگاه بشه احتمالا مسیر خودش رو پیدا کنه در هر صورت باید با بورس بره چون ما امکان تامین مخارجش رو نداریم...خودمم اروپا رو واقعا ترجیح میدم بخاطر همین نزدیکیش
راستش رو بهت بگم پت جان من بعنوان یک مادر درسته که واقعا دلم می خواد دوتاشون هرحا که دوست دارن و موفق ترهستن و ارامش بیشتری دارن باشن ولی اگر بخوام صادق باشم دلم می گیره از اینکه کنارم نباشن ولی خب زندگی هست. و همین بالا و پایین هاش

دلم برات تنگ شده بود ها مرسی که نوشتی

زهرا پنج‌شنبه 11 مهر 1398 ساعت 21:37

نمیدونم چرا
ولی من این کشور لعنتی رو دوست دارم...
کودنم، دلم نمیاد برم از اینجا

منم دوست دارم و مهاجرت برام سخته واقعا سخته
بنظرم مهاجرت هرچه توی سن پایین تر باشه شاید دردش کمتر باشه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد