یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

تکرار گذشته ها :(

امروز رفتیم مدرسه ی ستی برای گرفتن کارنامه و اندازه گیری روپوش..یک چیزی که متفاوت از سال های قبل بود این بود که یکی از ناظم ها دونه دونه یا نهایتا دوتا دوتا بچه ها رو می نشوند و تک تک قوانین مدرسه رو براشون با بروشور و عکس توضیح میداد و عواقب رعایت نکردن رو هم بهشون تذکر میداد بعدم یک دفترچه شامل قوانین و مقررات و پیامدهای رعایت نکردنش رو به هر دانش اموز میدادن بعدم که نوبت به اندازه گیری مانتو شد من اصرار داشتم که این مانتو برای ستی بلند هست و یک سایز کوچیکتر بدین که کوتاهتر باشه ولی اونا اصرار داشتن که امکان نداره و نباید مانتو بالای زانو باشه ..موقع پوشبدن مقنعه هم که ستی داشت خفه میشد گفتم وااای توروخدا این چیه خب یک سایز بزرگتر بدین بچه خفه شد از بس تنگ هست و توی این هیر و ویر هم ستی مشغول بود چتری هاش رو درست می کرد که ناظم جان فرمودن ستایش دیگه امسال نباید چتری هات دیده بشه و واسه همین مقنعه ها رو تنگ تر کردیم که موی بچه ها بیرون نباشه منم گفتم خب خودم براش گشاد می کنم بچه ام خفه میشه ..ناظم جان لبخند زدن و با نشون دادن دفترچه ی قوانین فرمودن امسال قوانین محکم تر شده

هیچی دیگه ستی با اخم و تخم از مدرسه بیرون اومد و فورا هم گفت این دفترچه ی احمقانه رو پاره می کنم 

سپهر هم بعد از مطالعه ی دفترچه گفت چقدر عالی و جذاب دارن بچه ها رو از دین متنفر می کنن و اینطوری می تونن مطمین بشن مسلمانان  نسل اینده به زیر یک درصد میرسه 


هیچی دیگه من بیچاره برای اینکه این تلخ کامی از بین بره فول یک پارک و سهربازی رو دادم و بعدشم ستی رو رسوندم خونه ی دوستش تا یک کم بازی کنن و روز بدشون تبدیل بشه به روز خوب


نظرات 14 + ارسال نظر
ریحانه سه‌شنبه 7 خرداد 1398 ساعت 19:59

خوب یه مدرسه دیگه برید. این مدرسه ها هم نوبرش رو اوردن ها! بچه میره مدرسه خوش بگذرونه نه که زجر بکشه!!

برو بابا. اصلا تو خونه بهش درس بدین :)) درس کلا اونقدری ارزش نداره که ادم روزهای عمرش را به بدی و با خاطرات بد بگذرونه.

با توی خونه درس دادن بشدت موافقم

لیلا شبهای مهتابی چهارشنبه 8 خرداد 1398 ساعت 14:50 http://www.yalda4000.blogfa.com

ای بابا. دیگه شورشو درآوردن. این همه مشکلات وحشتناک داره کشورمون چسبیدن به این چیزا. منکه تو کلاسم به بچه ها میگم مقنعه هاشونو درآرن. هر وقت کلاس بدون مقنعه داریم خیلی شادتره کلاسمون بچه ها با موهای مشکی و بور.

واقعا شورش رو دراوردن
از نظر اینا بزرگترین مشکل همین هست دیگه وگرنه عکس العملشون موقع پخش کلیپ بچه مدرسه ای ها که با اهنگ ساسی می رقصن با زمانی که یک بخاری توی یک مدرسه ای در سیستان و بلوچستان موجب مرگ چند دختربچه شد زمین تا اسمون متفاوت بود
کار خوبی می کنی خانوم معلم مهربون

زهرا از خوزستان چهارشنبه 8 خرداد 1398 ساعت 16:52

چه بد نمیذارن بچه های ایران بچگی کنن ستی هنوز ابتدایی هست کاش کلا مقنعه برای ابتدایی برداشته میشد

موافقم
بنظر منم کلا کار احمقانه ای هست و فعلا که نتیجه عکس گرفتن
ستایش تا از مدرسه بیرون میاد اول از همه مقنعه اش رو درمیاره

ربولی حسن کور پنج‌شنبه 9 خرداد 1398 ساعت 06:42 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
بیشتر به نظر می رسه لباسها رو اون قدر تنگ کردن که نشه حرکات موزون باهاشون انجام داد!
به نظر من این دفترچه رو نگه دارین برای نشون دادن به آیندگان!

امیدوارم ایندگان وضعشون جوری نباشه که با دیدن دفترچه حسرت اینروزا رو بخورن

زهرا پنج‌شنبه 9 خرداد 1398 ساعت 14:10

نظام اموزش پرورش که از اولش به گند کشیده شده بود ، دیگه دارن اسلامم به گند میکشن. خدا لعنتشون کنه. من اصن نظرم اینه بگن تا ظهور امام زمان ایران نیاز نیست دین داشته باشه، بعد خود امام بیاد ببینیم اسلام چطوره اصلا

پیشنهادت مورد استقبال من که هست

سمیه.س جمعه 10 خرداد 1398 ساعت 13:03

ببخشید ببخشید
ولی خااااااک دو عالم تو سرشون

بشدت موافقم

مهتاب شنبه 11 خرداد 1398 ساعت 08:00

سلام . بعد از پنج سال دوباره وبلاگت را پیدا کردم . اسمش در یادم مونده بود. خوشحالم که هنوز می نویسی. و مثل بقیه بلاگر ها با اومدن شبکه ها، وبلاگت را نکشتی . نوشته های یک عدد مامان که در گذشته درد های امروز منو تحمل کرده بهم قوت قلب میده. امیدوارم همیشه شاد و سالم باشی .

سلام مهتاب
یعنی الان یک کوچولوی مبتلا به ویلمز داری ؟
اگر کمکی از من برمیاد خوشحال میشم کمکت کنم

سمیه شنبه 11 خرداد 1398 ساعت 09:10

سلام بابا من فک کردم این واسه دوره ما بوده الان بچه ها راحتتر شدن و دیگه این مسخره بازیا جمع شده یکی از دلایلی که من دختر نمی خواستم در کنار اینکه همیشه غصه مشکلات پریود و بچه دار شدنشو می خوردم همین مسئله حجابش تو ایران بود کاش جمع شده تا 6 سال دیگه که دختر من مدرسه ای می شه دو مورد اول که نمی شه بابا خدا خودش تو خلقت ما زنا به اندازه کافی سخت گیری کرده دیگه این بلاهای بشتر نمی خواد سرمون بیارن

واقعا گناه دارن
طفلی دخترها
از ته دلم امین گفتم برای اون ارزوت که تا شش سال دیگه این بساط جمع شده باشه

پریا شنبه 11 خرداد 1398 ساعت 09:41

وااااااااااای اونقدر حرصم درمیاد که نمیدونم چی بگم. اوووووووووف...
واقعا تنها نتیجه اش همونیه که سپهر گفت دین زدگی و بس...

موافقم
همسر میگه حتما برو اعتراض کن
حالا احتمالا توی هفته ی اینده برم اعتراض کنم

زهرا سه‌شنبه 14 خرداد 1398 ساعت 00:17

اره برید اعتراض کنید. تازه بنظرم همسرتون رو بفرستید. اخه دست به اعتراض و بحث کردن و یانع کردنشون خوبه مثل اینکه

اره توی این هفته حتما میرم
والا دلم براشون می سوزه همسرجان رو بفرستم

ریحانه سه‌شنبه 14 خرداد 1398 ساعت 01:46

به نظر من هم حتما برید اعتراض کنید. اگر مادرها همگی اعتراض کنن قطعا جواب میده. مدرسه بدون دانش اموز که برشکست میشه. پس اونا محتاج شما هستند نه برعکس. پس این شمایید که تعیین کننده خیلی مسایل هستید.

به نظرم اعتراض کنید و اگر اثری نداشت مدرسش رو عوض کنید. مدرسه ای که اینقدر شعور نداره، اصلا لیاقت پرورش دادن دختر ما رو نداره.

امیدوارم با اعتراض مشکل حل بشه
چون ستایش به خاطر دوستاش اصلا دوست نداره مدرسه اش رو عوض کنم

ونوس جمعه 17 خرداد 1398 ساعت 13:35 http://calmdreams.blogfa.com

با این کارهاشون بچه هارو لجبازتر می کنن و بقول سپهر از دین زده!...
تعجب کردم تو تهران همچین مدارس سخت گیری هست
دختر من دبیرستانه و شهر مذهبی تا بحال اینطور سخت گیری نبوده
ولی مواردی تو مساجد و غیره بوده که بالکل از هرچی به ظاهر مومن و نصیحت کن بدش میاد. و خیلی میترسم بخاطر سنش با کسی سر این چیزها درگیر شه و ...
هرچند ماه از وبلاگ دکتر ریولی میام وبتون و خیلی دوست دارم زود به زود بنویسید

چی بگم والا
اینا هم امسال این ادای جدید رو دراوردن و تا پارسال از این خبرا نبود
ممنون از لطفت ونوس جان

پلیس فتا شنبه 18 خرداد 1398 ساعت 12:39

سلام علیکم
ما حواسمون همیشه هست !


عالی بود

M.f یکشنبه 19 خرداد 1398 ساعت 00:12 http://mrmfarsi.blogfa.com

سلام
الهی طفلکم :(

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد