یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

محله ی قدیمی

دیشب به مناسبت تولد ستایش ,چهارتایی رفتیم رستوران روبوشف .البته درخواست خودش بود .رستوران جالبیه و مورد علاقه ی بچه ها .این رستوران نزدیک خونه ی سابق مون هست و رفتیم یک گشتی توی محله زدیم و خونه رو از بیرون دیدیم و به پارک محله که خیلی وقت ها سپهر با دوستاش میرفتن اونجا فوتبال و گاهی اوقات هم من ستایش رو با کالسکه میبردم سر زدیم ..کلی مرور خاطرات بود ..توی همین خونه ستایش مراحل درمانش رو طی می کرد و زمان هایی که پارک خلوت بود میبردمش پارک تا حال و هواش عوض بشه 

ستایش چیزی یادش نمیومد ولی سپهر با جزییات یادش بود خب بالاخره ستی اون زمان خیلی کوچولو بود 

وقتی نشستیم توی رستوران اهنگ همه چی ارومه رو گذاشته بودن ..یکدفعه رفتم توی حال و هوای اون یک هفته ای که ستایش بعلت تب و گلولبول سفید خیییلی پایین, بیمارستان بستری شده بود یادمه اون شبا توی بیمارستان هی این اهنگ رو گوش میدادم با اینکه اون وقتا هیچی اروم نبود ولی خیلی این اهنگ بهم ارامش می داد...بگذریم خلاصه که دیشب کلی تداعی خاطرات شد

هنوزم اون محله رو و اون خونه ی کوچیک رو دوست دارم


نظرات 4 + ارسال نظر
رها سه‌شنبه 2 بهمن 1397 ساعت 14:50

ایشالا همیشه سالم و سرحال باشه دختر ناز

ممنون

shima چهارشنبه 3 بهمن 1397 ساعت 11:59

پس محله ی قدیمی شما بسیار نزدیک به محله ی کنونی زندگی منه!!!
منم یک بار روبوشف رفتم و لذت بردم. از خداوندگار میخوام که همیشه تنتون سلامت باشه و جمع تون جمع و دلهاتون سرشار از عشق

من اونجا رو خیلی دوست دارم

پریا شنبه 6 بهمن 1397 ساعت 07:39

پریسا جون همیشه تو رو یه مادر خیلی قوی تصور میکنم. اون موقع که تازه با وبلاگت آشنا شده بودم با اینکه خودم بچه نداشتم اما میدونستم چقدر سخته چیزی که بهتون گذشته الان که خودم یه پسر دارم میگم سخت فقط یه کلمه ساده است برای گذروندن چنین ماجرایی. چقدر خوبه همه ما مامانا مثل تو قوی و صبور باشیم. ندیده بسیار دوست دارم و برام یه الگویی

ممنون پریا جان که همیشه بهم انرژی میدی

لیلا شبهای مهتابی دوشنبه 8 بهمن 1397 ساعت 20:53

سلام سلام

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد