یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

دقیقا همسن سپهر هست

چندشب پیشترها دایی زنگ زد و گفت پسرکوچیکه ویزای تحصیلیش اومده و میره کانادا و گوشی رو داد به کوچکترین پسردایی تا باهاش خداحافظی کنم .دلم گرفت یادم اومد همین چندسال پیش که دانشجو بودم تب و تاب مهاجرت به این شدت نبود و معمولا برای مقطع دکترا یا فوق لیسانس اقدام می کردن و اونم تعدادش اینقدر زیاد نبود ولی الان از سن پایین و دبیرستان بچه ها بفکر رفتن هستن ...غم انگیزه ,...الان یکجوری شده که اونی که اینجا مونده نتونسته که بره نه اینکه نخواد بره 

حیف این سرزمین 


نظرات 5 + ارسال نظر
لیلا شبهای مهتابی دوشنبه 30 مهر 1397 ساعت 15:12

منم دلم گرفت ☹️دختر خواهرمم بهار امسال وقتی برای همیشه رفت کلی دنیا رو خاکستری میدیدم... هم برای دوری و دلتنگی و هم برای وضعیت نابسامان کشورم.... که دقیقا چی به سر ایران اومده که خواهرزاده من با اون همه وابستگی گذاشت و رفت

ایشالله خواهرزاده موفق میشه و جای همه ی ما که توی ایرانیم یک زندگی اروم رو تجربه می کنه

ربولی حسن کور دوشنبه 30 مهر 1397 ساعت 21:54 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
مگه خدا به داد این مملکت برسه
مدتی پیش جایی خوندم در سالهای اخیر معدل آی کیو مردم ایران در حال پایین اومدنه که یکی از عللش همین مهاجرت هاست.

غم انگیزه

رها سه‌شنبه 1 آبان 1397 ساعت 00:00

خوش به حال هر کسی که میتونه بره واقعا. ما که عمر و جوونیمون اینجا تباه شد بعدشم بچه هامون تباه میشن

زهرا سه‌شنبه 1 آبان 1397 ساعت 11:30 http://pichakkk.blogsky.come

حالا بازم خدا رو شکر که من و تو، توی اون دسته ای هستیم که هیچ تمایلی به رفتن نداریم و همینجا خیلیم خوبه و وطنم پاره ی تنم و اینا ... ولی خب کیه که قدر بدونه
اصلا تصور کن سپهر هم بره. بعد پری فک کن، لذت عروس گرفتن و چزوندن هر روزه ی اون دختره ی چشم سفید رو از دست می دی. اصلا بهش فکر نکن. سپهر باید ور دل خودت بمونه تا وقتی براش زن بگیری. بعدم نهایت بره یه کوچه اونورتر. یه جوری که دم دست باشه فرصت ها از دست نرن
ایشالله که پسردایی موفق باشه. ما و بچه ها هم عاقبت بخیر بشیم.
سپهر ماشالله پسر زرنگیه. مطمئنم چه اینجا و چه هر جای دیگه گلیم خودش رو از اب می کشه.


دیوونه کلی خندیدم
الان که فکر می کنم اصلا دلم نمی خواد چزوندن عروس رو از دست بدم

پریا چهارشنبه 2 آبان 1397 ساعت 07:37

آره تب رفتن بدجوری داغه متاسفانه!!
دختر همکارم تازه رفته کلاس اول. میگه یه روز ازم پرسیده مامان 7 چقدر باید بهش اضافه شه که بشه 18. گفتم 11 تا.
جواب داده مامان یعنی من باید 11 سال دیگه اینجا رو تحمل کنم تا بتونم برم اونور!!!!!!! یعنی تا حد!!!!!

من واقعا ناراحت میشم وقتی می بینم هیچ کی دلش نمی خواد اینجا بمونه حتی بچه ها
واقعا حیف این سرزمین هست که به همچین روزی افتاده

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد