یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

دوست

با مامان یکی از دوستای ستایش دارم گپ می زنم و خیلی ریز توی حرفاش بهم می فهمونه که معنی نداره ادم اجازه بده شوهرش تنهایی بره ماموریت اونم خارج از کشور و زمونه ی بدی شده و ادم باید چهارچشمی مواظب باشه و از این حرفا منم فقط لبخند می زنم با ارامش به حرفاش گوش میدم ...از باشگاهش میگه و اینکه الان تقریبا نزدیک یکسال هست که هر روز میره اونجا و روزی سه ساعت ورزش می کنه و من پشتکارش رو تحسین می کنم و می گم انصافا نمی تونم سه ساعت برم توی باشگاه و روی تردمیل بدوم و دمبل بزنم وبه همین پیاده روی های صبحگاهی راضی هستم و تازه اخر هفته ها هم که پیاده رویم تعطیل هست چون بچه ها خونه ان منم حوصله نمی کنم شال و کلاه کنم و برم بدوم ..از اهمیت رسیدگی به خود و هیکل می گه و اینکه ما خانوما باید حواسمون به هیکلمون و زیبایی مون باشه و زمونه خراب شده و توی خیابون و جامعه خیلی خبرهاست و ما نشسته ایم خونه و خبر نداریم و خلاصه باید مواظب باشیم بازم لبخند می زنم و از این همه تفاوت توی دیدگاه ها و نگاه مون به زندگی حیرت می کنم و متعجبم که چرا اینقده دوستش دارم  

محمد خیلی روی سپهر تاثیر داشته  کلا از اون پسرایی هست که من عاشقشونم خیلی اجتماعی و مستقل و یک لیدر مقتدر و واقعا تحسینش می کنم پشتکارش عالیه خودش یک گروه تشکیل داده و گروه رو هدایت می کنه و هر روز پیگیر تمرین کردن تک تک اعضای گروهش هست و خیلی توی پیشرفت موسیقی سپهر موثر بوده ..روال همیشگی مدرسه رو که هرسال سه روز رو به بازارچه ی خیریه اختصاص میداد و در این روزا بچه ها خوراکی و غذا می فروختن بهم زد و قانعشون کرد که در کنار فروش خوراکی یک برنامه ی موسیقی هم داشته باشن و بلیط بفروشن و اینجوری پول جمع کنن و موفق هم بودن  

داداش جان نمی تونه بیاد ..سربازی نرفته و تا الان یا دانشجو بود و معافیت دانشجویی داشت و این دوسال اخیر هم از قانونی که تا پایان سال 95 اعتبار داشت و این بود که خارج نشینان سربازی نرفته می تونن سالی یکبار وارد ایران بشن استفاده میکرد و امید داشت که این قانون تمدید بشه ولی فعلا که نشده و اومدنش واسه عید منتفی شده البته خانومش و دختر شیرینش اومدن و من تونستم طعم عمه شدن رو واسه چندساعت بچشم و حظ کنم و الان مشهدن ...امیدوارم این قانون دوباره تمدید بشه و داداش بتونه واسه مراسم عروسی دایی ممر بیاد  

نظرات 4 + ارسال نظر
وکیل سوده شنبه 21 اسفند 1395 ساعت 16:58

پیشاپیش سال نو مبارک.
ایام به کام تون،سلامتی ،شادی ،و خوشبختی تون مستدام باشه بانوی مهربان

مرسی سوده ی مهربونم

ربولی حسن کور یکشنبه 22 اسفند 1395 ساعت 06:51 http://Rezasr2.persianblog.ir

سلام
اولا عروسی دایی ممر مبارک باشه نمیدونستم
ثانیا واقعا لازمه که هرکسی مراقب زندگی خودش باشه اما بعضی ها هم دیگه از اون طرف پشت بام می افتن هرچیزی واقعا حدی داره
اگه کسی اهل این کارها باشه راهشو هم پیدا میکنه حتی با وجود مراقبت بیست و چهار ساعته اگه هم اهلش نباشه که نیست حتی اگه موقعیتشو داشته باشه
راستی نمیشه هم بازارچه باشه هم کنسرت؟!

سلام اقای دکتر
بعله این دایی ممر بالاخره مزدوج شد و تابستونی که گذشت مراسم نامزدیش بود و تابستون در پیش رو هم مراسم عروسیش
اتفاقا هم بازارچه برگزار شد و هم کنسرت

المیرا دوشنبه 23 اسفند 1395 ساعت 03:07

سلام عزیزم درمورد اون قانون حتما یه سر به وزارت خارجه بزنید ماهم همچین مشکلی داشتیم ولی وقتی حضورا پرسیدیم گفتن این قانون تا اخر فروردین ٩٦ تمدید شده و پسر عمه من دیروز از المان اومد البته به حرف من اکتفا نکنید و خودتون پیگیری کنید تا خدای نکرده به مشکل نخورید

واااای واقعا؟!! خداکنه
همین الان به داداش خبر دادم که پیگیری کنه
مرسی المیرای عزیز

تنها دوشنبه 23 اسفند 1395 ساعت 07:55

چشمت روشن عزیز دلم . انشالله هر روزت در کنار عریزانت و با آرامش بگذره .
اگه همه آدمها یه دیدگاه داشتن که دیگه همه یکی بودن و دیگه مامان با تنها فرقی با هم نداشتن.
بعد هم من معتقدم مرد یا زنی که بخواد بره میره و لزومی به کنترل نیست عزیزم . و روی این اعتقاد بیست ساله که اصلا هیچ کنترلی ندارم روی آقای همسر. شما هم دلت قرص ولی با رسیدن به خودم و هیکلم کاملا موافقم

باهات موافقم تنها جان منم معتقدم کسی که بخواد بره میره
میدونی هیچ وقت با این تیپ ادمها از نزدیک اشنا نبودم و الان واسم هم جالبه و هم عجیب ولی کلا دوستش دارم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد