یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

دکتر دکتر دکتر

دیشب رفتم پیش دکتر ستایش  برخلاف همیشه خیلی شلوغ بود و دوتا هم مریض داشت که اومده بودن اونجا شیمی درمانی بشن .نمی دونم چرا واسه شیمی درمانی اومده بودن مطب اخه اکثر مریضا شیمی درمانی رو می رن بیمارستان (دکتر صبح ها بیمارستان هستن) خلاصه یکدفعه پرت شدم به زمان شیمی درمانی ستایش حالم اینقدر دگرگون شد که اصلا نمی تونستم از ماماناشون بپرسم چرا بیمارستان نرفتن  

دکتر گفت اینا از علایم نوعی صرع محسوب می شه و اگه واقعا صرع باشه باید به مرور زمان این علایم زیاد بشه یعنی اگه هفته ای یکبار این اتفاق میوفته یواش یواش بشه هفته ای دوبار بعد روزی یکبار و.... بهم گفت می تونم صبر کنم ببینم اگه علایمش زیادتر شد اونوقت برم پیش متخصص و اگه تغییری نکرد بزارم به حساب بازیگوشیش ولی من گفتم نه دکتر جان اینجوری خودم خل می شم لطفا یک متخصص بهم معرفی کن خلاصه که قرار شده شنبه بریم پیش دکتر محسن جوادزاده متخصص مغز و اعصاب کودکان .اقای دکتر زحمت کشیدن و همونجا که نشسته بودم تلفنی با اقای دکتر صحبت کرد و شرایط ستی رو گفت ایشون گفتن شنبه منتظر ما هستن  

تا قبل از عید حداقل سه جلسه خودم دندون پزشکی دارم ,یک جلسه سپهر ارتودنسی داره, ستی سونوگرافی و عکس از ریه  و همین طور ازمایش خون داره و متعاقبش باید جوابا رو بیارم دکترش ببینه , سپهر باید از قوز مبارکش عکس بگیره و متعاقبش ببریم دکتر ببینه , وقت متخصص غدد واسه سپهر . در کنار همه ی اینا هفته ای یک جلسه هم سپهر می ره فیزیوتراپی بازم واسه قوز مبارکش . تازه معده ام هم چندوقته ادا درمیاره و درد می کنه اونم فقط نصف شبا طوری که از درد بیدار می شم و توی خونه راه می رم اگه فرصت کنم باید بگردم و متخصص گوارش پیدا کنم البته اگه فرصت بشه فعلا بچه ها واجب ترن .الان که فکر می کنم می بینم من کلا نصف عمرم رو توی مسیر دکتر رفتن بودم والا 

 

  

هرچی فکر می کنم می بینم خونه تکونی خیلی خره ! شاید امسال انجامش ندم واقعا حوصله اش رو ندارم  

خدا کنه ستایش مشکلی نداشته باشم البته می دونم که اگرم باشه درمان داره و بالاخره سخت تر از سرطان که نیست ولی انصافا خسته ام و دلم می خواد به زمین و زمان فحش بدم  

خدا جون میشه اینبار کوتاه بیای لطفا  

بعدا نوشت: راستی ستایش روز جمعه اجرای باله داره در سرای محله شمیران

نظرات 14 + ارسال نظر
مامان باران چهارشنبه 14 بهمن 1394 ساعت 09:52

سلام عزیزم
من همیشه به همسرم میگم که شما خیلی صبوری
ایشاله که مشکل ستایش چیز خاصی نباشه و اگه هم باشه خیلی راحت درمان بشه
هرچی باشه سخت تر از سرطان نیست که شکستش دادید

سلام دوست عزیزم
مرسی شما لطف داری
دیروز یکی از مریضا ای تی داشت من که اصلا دلش رو نداشتم گفتم دکتر توروخدا بزار من برم بعد ای تی کن
باران رو ببوس

آذر چهارشنبه 14 بهمن 1394 ساعت 14:22

برای همگی تون آرزوی سلامتی و بی نیازی به دکتر و دارو دارم

ممنونم اذر جان

مریم چهارشنبه 14 بهمن 1394 ساعت 14:44

سلام.ادرس دکترغددرومیشه بدین یااسمشوبگین

سلام مریم جون
دکتر لاریجانی( یکی از همون برادرهای معروف لاریجانی)
مطبش سمت تخت طاووس هست خیابان میرعماد اگه توی گوگل بزنی ادرس و شماره تلفنش میاد

پت چهارشنبه 14 بهمن 1394 ساعت 15:37

از ته دل از خدا میخوام که بازیگوشی ستایش باشه و همه ی مراجعه هاتون به دکترها هم به زودی مرتفع بشن.
در مورد خودم همیشه خوشحالم که اگه بیماری هست، حداقل علم انقدر پیشرفت کرده که سکته و سرطان و سرماخوردگی رو از هم تشخیص بده و روشهاش تشخیص و درمان زیادی برای خیلی از بیماریها وجود داره. حداقل خوشحالم که تو این عصر و زمانه هستم و نه قرنهای قبلی که مردم از سرماخوردگی به چهل هم نمیرسیدند!

به به پت عزیز
ممنونم وباهات موافقم اتفاقا چندروز پیشترها داشتم فکر می کردم اگه 300 یا 400 سال پیش دنیا اومده بودم دیگه توی این سن پیر محسوب می شدم و اخر عمرم بود

سوری چهارشنبه 14 بهمن 1394 ساعت 16:54

ای بابا عزیزززم. من میگم شما که فامیل نبودین اینهمه مشکلات اخه چرا...امتحان خدا رو ادم ازش سر در نمیاره. من که حتما برات دعا میکنم هم برا بچه ها. دکتر لاریجانی واقعا دکتر خوبیه پرفسور ملتی هم دکتر خوبیه برا غدد. ببین معده حتما ی ازمایش بده ببین باکتری معده داری یا نه. بعد با این همه دردسر ممکنه معده درد عصبی هم باشه. بهترین راهش همون کجدار مریضی کردنه. با دلش راه بیا ی مدت سعی کن خام خواری نکنی حتی به جای میوه از کمپوت استفاده کنی پختنی بخوری به جای سرخ کردنی...میدونی اگه اعصاب آدم آروم نباشه خیلی سریع اسید معده زیاد میشه ....من خودم معده درد عصبی رو کشیدممم بدجور تا مای اندوسکوپی رفتم البته دکتر هم بری ارامش بخش هم میدن جدیدا...زیاد از این بابت نگرام نباش

چمدونم تازه هرکدوممون هم از یک نقطه ی ایران که بیش از 1000 کیلومتر ازهم فاصله داشتیم
مرسی سوری جان .موافقم که ممکنه عصبی باشه یادم میاد توی دوران شیمی درمانی ستایش هم یک مدت معده درد شدید گرفته بودم و حتی اندوسکپی هم کردم و اخرش دکتر گفت هیچی ات نیست عصبیه . الانم ممکنه عصبی باشه

یه مامان چهارشنبه 14 بهمن 1394 ساعت 19:18

ای بابا. نمیدونم چرا روزگار حال میکنه همیشه آدمو تو نگرانی نگه داره. ایشالا که مشکل خاصی نباشه. راستی چند شب پیش خواب خانواده شما رو دیدم. با خانواده اومده بودیم خونتون. خونتون یه جایی بود قبل از اراکیه ساختار قدیمیم داشت سقفش تیر چوبی داشتکلیم با ستی و سپهر بازی کردم. ستی برامون بلز میزد.
باشه باشه چشم قول میدم امشب قبل خواب پرخوری نکنم

مامان عزیز
خیلی عالی بود کلی خندیدم
شایدم یک وقت اومدی و با ستی بازی کردی

کیانا چهارشنبه 14 بهمن 1394 ساعت 21:04

سلام پریسا جان
به نظر من اصلا ذهن خودت را درگیر ستایش نکن من بهت قول میدم همش به خاطر بازیگوشی هست وکمی هم جلب توجه !!!!!!!!!!!
برنامه جمعه ستایش را دیگران هم میتونند بیان تماشا !!!!؟؟؟؟؟مثل من !؟

مرسی کیانا جون
بله که می شه فقط خانوما می تونن بیان
جمعه از ساعت 3 تا 4:30
فقط خیلی دوره ...شرق تهران
اگه دوست داشتی بیای بهم اس ام اس بده تا واست بلیط بگیرم ( ایشالله که هنوز بلیط مونده باشه)

مهسا چهارشنبه 14 بهمن 1394 ساعت 21:58

مامان مهربون و عزیزم.ان شالله که هیچ مشکلی نیست .ولی من یه وقتایی فکر می کنم اگه زیاد دکتر برم بالاخره این دکترها برای من یه مشکلی کشه می کنن.پدر و همسر و عموهام دکترن اجازه نمیدم زیاد موشکافی کنن.بالاخره هر کسی یه ویژگی هایی داره خووووو.
ستی عزیز ما هم فکرش مشغول شیطنت و بازیه حواسش پرت میشه.

ایشالله مهسا جون

مصی پنج‌شنبه 15 بهمن 1394 ساعت 04:23

چرا میگی.قوز مبارک.لقبی خوب بهشون نده تا زود شرشونو کم کنن.من دلم حال و هوای عید میخواهد.بهتون خوش بگذره

از حرصم بهش می گم مبارک
راستی تو بالاخره اسفند میای ایران یا نه؟
هرچند تازه اومدی والا

آذردخت پنج‌شنبه 15 بهمن 1394 ساعت 12:24 http://azardokht.blog.ir

سلام
انشالله که هر چه کمتر گذارتون به دکتر بیفته. امیدوارم که ستایش صحیح و سالم باشه و مشکلی نداشته باشه.

ممنونم اذردخت عزیزم

مصی پنج‌شنبه 15 بهمن 1394 ساعت 16:38

تو از فامیلها یا بستگان شوهر من نیستی احیانن.هی میگی تازه اومدی


من کلا. استعداد اینو دارم که جزو اقوام شوووور حساب بشم

یه مامان پنج‌شنبه 15 بهمن 1394 ساعت 17:49

شاید یه روزی یه جایی همدیگرو دیدیم. کسی چه میدونه. دنیا خیلی کوچیکه. فعلا که در خواب خدمت رسیدم. دیگه نوبتیم باشه نوبت شماست

اره راست می گی الان نوبت منه. حالا چی بپوشم

مهشید شنبه 17 بهمن 1394 ساعت 08:39

اوف اعصابم به هم ریخت. کاملا درکت میکنم. تا حالا دخترم مریضیای ناجور نداشته الحمدالله اما می تونم حس کنم چی میکشی. آدم حضره خودش مریض بشه اما بچه های طفلی نه.
راستی پریسا خانم بچه ها تونو عقیقه کردین؟ اگه نکردین حتما این کار رو برا جفتشون انجام بدید. آدابش توی مفاتیح اومده. راستش خدا کار بی حکمتی انجام نمی ده ماها کم صبر و طاقتیم. چی بگم هر چی بگم یه جورایی لب گود نشستم اما از خدا می خوام اولا بچه هات و خودت و شوهرت سالم و تندرست باشین بعد هم خدا به دلاتون آرامش بده. آرامش خیلی مهمه. خودتون هم دکتر برا معده تون برید حتما. حداقل خیالتون راحته. شما که سالم باشی قدرت خانواده بیشتره

اره مهشید جان هر جفتشون رو همون اول که دنیا اومدن در مشهد عقیقه کردم
مرسی عزیزم لطف کردی . الان دیگه اوکی هستم فقط همون اول که می رم دکتر و بهم خبرای بد میده ناراحت و عصبانی میشم ولی بعد ازگذشت یکی دوروز دوباره روبراه میشم بالاخره همینه دیگه کاریش نمی تونم بکنم
حالا امشبم اگه دکتر حدسم رو تاکید کنه احتمالا تا دوروز کلافه و عصبانی باشم ولی زود اوکی میشم

ساناز شنبه 17 بهمن 1394 ساعت 11:04 http://www.javrash89.blogfa.com

عزیزم.خوب حق داری دیگه.مراقب خودت باش خانوم.

ستایش هم ایشالا چیزیش نیست .

برنامه هاتو بنویس .زیاد هم به حجمش فکر نکن که اذیت شی.

مرسی مهربونم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد