یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

از سری تفاوت ها 2

از بلز زدن ستایش و سنتور زدن سپهر فیلم می گیرم و می زارم توی گروه کوچولوی خانوادگیمون مامانم زنگ می زنه و خب واضحه که ستایش گوشی رو برمی داره   

+ سلام دخترم خوبی ؟  

_سلام ماجون خوشگل دوست دارم  

+منم دوست دارم دلم برات تنگ شده ها 

_من عاشقتم  

+چقدر خوشگل بلز زدی من کیف کردم ها  

_مرسی ممنونم خوشگلم  

و البته ابن مکالمه ادامه داره و 20 دقیقه طول می کشه بعد مامان می خوادبا سپهر حرف بزنه  

+سلام پسرم خوبی  

_سلام بله  

+ دلم برات تنگ شده  

_ ممنون  

+ خیلی  سنتورت پیشرفت کرده و اهنگش خیلی زیبا بود  

_می دونم  

+داشتی درس می خوندی ؟ 

_بله  

+ مزاحمت نمی شم پسرم خداحافظ 

_ خداحافظ 

نظرات 4 + ارسال نظر
دریا چهارشنبه 27 آبان 1394 ساعت 17:30

کلی خندیدم..خیلی باحالند

آرزو پنج‌شنبه 28 آبان 1394 ساعت 06:24

تلفن جواب دادن سپهر منو یاد برادرم میندازه

پسرها و اخلاق های مشابه شون

... جمعه 29 آبان 1394 ساعت 16:39

می دونی صاحب وبلاگ من ماندم فوت شده

دیروز متوجه شدم

تنها شنبه 30 آبان 1394 ساعت 09:17

مامان جون سلام . من این وبلاگ من ماندم رو نمی خوندم ولی یهو دلم یه جوری شد از این خبر میتونی بگی صاحبش چرا فوت شد ؟ البته اگه صلاح میدونین .

سلام تنها جون
سرطان هوچکین داشت که دوبار عود کرده بود اگه یادت باشه یکبار توی تابستون درموردش نوشتم که هزینه ی داروهاش خیلی زیاده و احتیاج به کمک داره
منم فقط وبلاگی می شناختمش و تاحالا ندیده بودمش ولی جزیی از زندگیم شده بود

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد