یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

روزای صورتی

دوروز دخترونه داشتیم البته قرار بود این دوروزمون صورتیش بیشتر باشه ولی خرابی ماشین همسرجان نذاشت اخه سپهر که رفته اردو و همسرجان هم دوروزه رفته بود ماموریت  و مادر و دختر تنها بودیم واسه روز اول که دوستام با دختراشون رو دعوت کرده بودم و کلی خوش گذشت  شب هم روی تخت من و ستی بغل هم خوابیدیم و تا نصف شب ریز ریز حرف زدیم و خندیدیم  ولی فرداش از صبح درگیر ماشین بودم خراب شده بود و راه نمی رفت همسرجان هم توی پارکینگ شرکت ولش کرده بود و رفته بود ماموریت ...با اقای تعمیرکار رفتیم بالاسرش شاید سرعقل بیاد و راه بیوفته ولی لجبازتر از این حرفا بود و اخرش با جرثقیل بردمیش تعمیرگاه اقای تعمیرکار و شب هم سرو مر و گنده تحویلش گرفتم  

امسال مدرسه ی سپهر ابتکار به حرج داده و کانال تلگرام واسه اردوی مشهد درست کرده و از لحظه به لحظه شوه عکس می فرسته مثلا الان سوار قطار شدن , الان دارن شام می خورن , الان دارن می خوابن , الان صبحونه می خورن , الان پیاده شدن , الان رسیدم محل اقامت , الان رفتن مجموعه ی ورزشی , الان رفتن حرم , الان دارن پانتومیم بازی می کنن ,.... و همه ی این الان ها با کلی عکس هست خلاصه گوشیم مدام داره جیک جیک می کنه و حافظه اش پر شده  

نظرات 9 + ارسال نظر
Mina شنبه 16 آبان 1394 ساعت 22:42 http://posiiiitive-enerrrgy.mihanblog.com

ای جانم صورتی :-)
مادر و دختر کیف کنین

مرسی مینا جان

یک دوست قدیمی یکشنبه 17 آبان 1394 ساعت 11:47

سلام خانم مهندس خونه جدید مبارک ، خلاصه کوچ کردین به بلاگ اسکای
یادش بخیر چند سال پیش وبلاگ شما و گولو رو هر روز میخوندم واقعا به حسن مدیریتتون تبریک میگم ، به هرحال از فارغ التحصیل های دانشگاه شریف اونم تو دهه 70 چنین انتظاری هم باید داشت .
چه پست های زیبایی میذاشتین ، داستان های کوه که فراموش ناشدنی بود ، راستی ستایش و سپهر خوبن ؟
ان شالله که موفق باشین . یاد پدر بزرگ هم بخیر عاشق کامنت هاشون بودم :-)

سلام اقا ابی
شما لطف دارین
شکرخدا همه خوبن
پدربزرگ عزیز هم هر از چندگاهی واسم کامنت می زارن و هنوزم حضور دارن

لیلاشبهای مهتابی یکشنبه 17 آبان 1394 ساعت 20:20 http://yalda4000.blogfa.com

پیرن صورتی دل منو بردی پیرهن صورتی ای وااای ای وااای اینم آهنگ من همراه با سنتور تقدیم به ستی

مرسی لیلا جونم
باید از سپهر بخوام پیرهن صورتی رو یاد بگیره واسم بزنه

مریم یکشنبه 17 آبان 1394 ساعت 20:29

شما هم وقتی این اقایون خونه نیستن بهتون بیشتر خوش میگذره یا فقط ما اینطوریم ؟؟:)))))))

اوف اصن اساسی ها

مریم یکشنبه 17 آبان 1394 ساعت 23:54

راستی در اینستاگرام فالوتون میکنم...

خیلی هم عالی
اونوقت کدومش شمایی؟

تنها دوشنبه 18 آبان 1394 ساعت 09:19

مامان ! هم دانشگاهی هستیم
عزیزم !! من فارغ التحصیل 73 هستم شما چه سالی اونجا بودین؟
خیلی خوشحال شدم خیلی

وای یک شریفی دیگه
من ورودی سال 75 هستم و همسرجان خروجی سال 74
پس حتما من ندیدمتون ولی شاید همسرجان دیده باشدتون

مریم سه‌شنبه 19 آبان 1394 ساعت 00:06

اسم پروفایل اینستاگرامم maryam4mh...
همه پستاتون عکسای ستایش جونو و اقا سپهره...این دوتا وروجک همه ذهنتونو مال خودشون کردن هاااا... ان شاالله همیشه سلامت باشید و سایتون بالای سرشون باشه... مامان ها خیلی خوبن خیلی هاااا...

عزیزم
شما لطف داری

گندم سه‌شنبه 19 آبان 1394 ساعت 15:47

سلام
چه خوب که صورتی شدید
یک شب به یاد موندنی برای ستایش

و البته واسه مامان ستایش

مهشید شنبه 23 آبان 1394 ساعت 12:50

ان شاء الله خدا از این روزهای صورتی هم نصیب مابکنه صلوات بفرستین جمیعا" مخصوصا اگه یه هفته ای بدون حضور آقایون خونه بابا و مامانت بخوای باشی. اونوقت چقدر خوبه. روزهای صورتی ام آرزوست...
چرا این همسر جان هیچوقت از من جدا نیست؟؟؟

انشالله

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد