یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

اخرشم به خاطر اینا خونه رو می فروشم والا

ساعت ۱۱ شب هست و تازه مهمونام رفتن میام روی تختم دراز بکشم و مثل همیشه پنجره ی اتاقم باز هست و یک نسیم خنکی هم پرده رو تکون می ده  سرو صدای  چکش زدن و جوشکاری و جابجا کردن میله میاد .. اخه این همسایه بغلی که بناییش تموم شد و ساختمونش رو ساخت این صداها دیگه چیه , می رم پشت پنجره و می بینم به به اقایون هیاتی عزیز با ماشینای شیک و مدل بالاشون که به ردیف توی کوچه ی  بن بستمون پارک کردن مشغولن و دارن داربست های چادرشون رو نصب می کنن .با خودم می گه یعنی به این زودی محرم شد ؟!! می رم سراغ تقویم و می بینم  تقریبا یکماه مونده !!! و این عزیزان دل امسال خععععلی زودتر از سال های قبل دارن بساط شون رو پهن می کنن ... حدودای یک نیم شب بود که یکی یکی با اون تیشرت های عجیب و غریبشون و شلوارهای بسییییییار فاق کوتاه شون سوار ماشیناشون شدن و رفتن  

کاش این زمین خالی روبروی خونه زودتر ساخته می شد  

کاش حداقل توی روز سر و صداهاشون رو می کردن و شب اجازه می دادن ارامش و سکوت جاری باشه  

از امشب به مدت دوماه به پذیرایی نقل مکان می کنبم و در اتاق خوابمان را می بندیم (اخه پنجره ی اتاق خوابم دقیقا روبروی این زمین خالی باز می شه ولی بقیه ی پنجره ها رو به خیابون اصلی باز می شه و یک کم صدا کم تر هست)  

بی ربط نوشت : سپهر امروز مسابقه ی پینگ پونگ داشت و باخته و الان اصن نمی شه بهش نزدیک شد  

نظرات 4 + ارسال نظر
ماهی سیاه کوچولو چهارشنبه 25 شهریور 1394 ساعت 21:18 http://mahisiyahekocholo.blogsky.com

سلام

باخت تو پینگ پونگ مهم نیست......تو زندگی نبازه

کیانا پنج‌شنبه 26 شهریور 1394 ساعت 14:11

سلام پریسا جون
میگم به جاش نمیگی دو ماه از ناهار و شام پختن راحتی و غذای هیاتی میخوری!!!!!!

سلام کینا
از بس بی چشم و رو هستم

لیلاشبهای مهتابی جمعه 27 شهریور 1394 ساعت 16:25 http://yalda4000.blogfa.com

بعله

Mina شنبه 28 شهریور 1394 ساعت 23:19 http://posiiiitive-enerrrgy.mihanblog.com

از دست این سر و صدا های آدمای بی ملاحظه :'(
ووووی پسرا همین جوری بد اخلاقن واااای به الان ....که تو مسابقه باخته

واقعا

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد