یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

شاید جمله ی انکه از دیده رود از دل روددرست باشه

ستی دوتا عروسک شبیه هم داره می گه خواهر و برادر هستن اسم  من و دایی ممر رو روی این خواهر و برادر گذاشته بعد من این موضوع رو توی گروه تلگرام خانوادگیمون گفتم  طفلی داداش خارج نشین گفت یعنی من کلا حذف شدم اونوقت دایی ممر جان می فرمان نخیر بچه ها قدرت تشخیص دارن و صادقن , طبیعیه بچه به سمت دایی با شعورتر و مهربون تر و عاقل تر و کلا باکلاس تر تمایل پیدا کنه  

همدان عالی بود مخصوصا شباش که حسابی خنک بود و دلچسب , حلوا زرده رو دوست داشتم ولی از دست پیچ و کماج خوشم نیومد ,مرسی مریم جون بابت معرفی دیزی و زرینه  

اگه می تونستم یکبار دیگه زندگی رو از اول شروع کنم مطمینا یک مسیر دیگه رو انتخاب می کردم  حیف که امکانش نیست  

اینجا رو  دکتر درویش بهم معرفی کرد امروز زنگ زدم قسمت حرکات اصلاحی ستون فقراتش و واسه سه شنبه عصر برای سپهر وقت گرفتم برم ببینم چجوری ,امیدوارم موثر باشه  

نظرات 3 + ارسال نظر
سحر یکشنبه 25 مرداد 1394 ساعت 13:32 http://sin-alef.blogsky.com

یعنی من عاشق این ستی بلاماااااااااااااا

لیلاشبهای مهتابی سه‌شنبه 27 مرداد 1394 ساعت 20:11 http://yalda4000.blogfa.com

سسسسستی نگوووو یه گوله نمک.... امیدوارم زندگی همیشه با سلامتی و شادی در جریان باشه....... فدات......

مرسی لیلا جان

نیایش یکشنبه 15 شهریور 1394 ساعت 19:57 http://my-these-days.blogsky.com/

سلام.چجور مسیری؟البته اگر فضولی نیس...فقط محض راهنمایی..

سلام نیایش جون از اینورا
والا احتمالا یک تجدید نظری می کردم توی انتخاب رشته ی تحصیلیم و مطمینا اینقده زود ازدواج نمی کردم و این همه زود هم بچه دار نمی شدم

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد