یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

مامان که باشی

باید مراقب همه چی باشی باید حواست به روحیه ی حساس و پرخاشگر پسر نوجوونت باشه و از مکالمه ی کوتاه و جوابای یک گلمه ایش متوجه بشی که امروزش رو چجوری گذرونده باید مواظب باشی که خیلی ابراز احساسات نکنی تا یک وقت غرور مردونه اش خدشه دار نشه اگرم یک وقت از دستت در رفت و محکم بوسیدیش باید انتظار این رو داشته باشی که با دستش جای بوسه رو پاک کنه و چپ چپ نیگات کنه  

باید بتونی یک دختر کوچولو بشی و با دخترت نقاشی بکشی و اواز بخونی واسش کتاب بخونی و هر چند دقیقه یکبار بهش بگی دوستش داری اینجا دیگه با خیال راحت می تونی هی ببوسی و ببوسی

باید بتونی میانجیگر خوبی باشی بتونی رابطه ی خواهر و برادر رو کنترل کنی گاهی به کوچکتره تذکر بدی که اون داداشش بزرگتره و نباید مزاحمش بشه و گاهی هم به بزرگتر بگی خواهرش خیلی کوچولو هست و احتیاج به توجه برادرش داره

باید یک منشی خوب باشی و بتونی برنامه های خانواده رو  هماهنگ کنی اینکه هر کدوم چه روزی کلاس دارن ..کی وقت دکترشون هست ..کی جلسه ی مدرسه هست ...کی زمان پرداخت اقساط هست...کی باید بیمه ی ماشین رو تمدید کرد ... چه روزایی می شه خانوادگی به گردش رفت ...کجا بریم که به مذاق دوتا بچه با اختلاف سن هشت سال خوش بیاد و البته بچه ی بزرگتر که حداقل ۳۰ سالی بزرگتره هم خوشش بیاد

باید بدونی که بچه بزرگه (همون همسرجان ) الان خسته هست یا حوصله نداره بایدحتی از لحن سلام دادنش متوجه بشی که امروز روز خوبی داشته یا نه !!! وقتی از جوابای یک کلمه ای و مبهمش کلافه می شی و با عصبانیت می شینی کنارش و صدات رو بالا می بری تا سرش رو از پشت کامپیوترش و کار محبوبش بیار بیرون و متوجه تو بشه و همون موقع متوجه دوتا چشم کوچولو می شی که بدو بدو از اتاقش میاد بیرون اونوقت عصبانیتت و به همراه کمی (شایدم خیلی) بقض قورت می دی و فورا یک لبخند می زنی در حالی که یک توپ توی گلوت گیر کرده ادامه می دی هیچی عزیزم شما به کارت برس وقتی هم  جواب می شنوی که امشب خل شدی توی دلت می گی اخه من مامانم

خلاصه که باید حواست به تمام اعضای خانواده ات باشه باید بتونی پیشبینی شون کنی و البته نباید انتظار داشته باشی که اونا حواسشون به تو باشه اخه اینجا فقط تو مامانی

حتی وقتی ناراحتی وقتی توی خلوت خودت یواشکی داری اشک می ریزی و حوصله ی حرف زدن با هیچ کسی رو نداری تازه واسه این حوصله نداشتن هم کلی گشتی که یک وقت مناسب باشه و کسی دور و برت نباشه!! اونوقت مامانت زنگ می زنه و تو فوری اشکات رو قورت می دی و صدات رو صاف می کنی و با شادترین صدایی که در توان داری باهاش حرف می زنی اخه تو یک مامانی و می دونی که یک مامان چقدر ناراحت می شه اگه احساس کنه صدای دلبندش شاد نیست البته که اخر مکالمه ات مامانت با تردید می پرسه مطمینی امروز حالت خوبه !!! اخه اونم مامانه 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد