یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

توانایی!!!

در حال حاضر ۶ عدد بچه ی قد و نیم قد توی خونه هستن از ۳ سال تا ۱۳ سال و من به تنهایی دارم از پسشون برمیام  یعنی یک همچین توانایی هایی دارم من    البته یک کم صدام گرفته و یک کوچولو هم سرم درد می کنه وگرنه هییییچ مشکلی نیست   .... با مامان دوقلوها که دیروز قرار گذاشته بودم که بیارتشون و قرار بود امروز تا اخر شب پیش ما باشن بعدش دایی جان هم فرمودن که کاری دارن و پسردایی جانمان رو که دقیقا همسن سپهر هست رو اورد اینجا بعدترش هم ستایش گفت اونم دلش می خواد دوستش رو دعوت کنه و اینطوری شد که دریای سه ساله هم الان مهمون ماست 

دایی ممر فرداشب مهمونی داده و فامیل رو دعوت کرده خونه اش اونوقت من از صبح دارم براش دسر درست می کنم و البته بچه داری هم می کنم اونوقت اقا از شرکت زنگ زده و لیست خریداش رو پای تلفن می خونه بعد از اینکه تاکید می کنه بادمجونایی که می گیرم قلمی و یکدست باشه بهم می گه راستی برو بازار گل و بامبو هم بخر می گم دیگه وقت نمی کنم خودت که از سرکار برگشتی بخر اونوقت می فرمان وا مگه از صبح چی کار کردی که وقت نداری!!!!!! بعدشم من امشب با دوستام قرار شام دارم !!!! یعنی حیف که پای تلفن بود وگرنه جا داشت یک کشیده بخوره ها 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد