یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

باز هم سرطان

دایی ام سرطان کلیه داره

لپ کلام همینه من اهل حاشیه رفتن نیستم این خبریه که دیروز با کلی مقدمه چینی که داشت منو دق می داد (از مقدمه چینی و یواش یواش خبر رو رسوندن متنفرم) بهمون داده شد بازم دست و پاچه شدم بازم گیج و منگ شدم بازم بغض کردم بازم رفتم توی دست شویی و گریه کردم  بازم گفتم اخه چرا ....اشتباه می کردم که دیگه از اسم سرطان وحشت نمی کنم لعنت به این بیماری 

عجیبه نه !!!! بازم سرطان کلیه !!!! هنوز فکرم خوب کار نمی کنه ولی باید برگردم تهران اخه دایی تهران زندگی می کنه

یک نکته ای رو همه باید بدونن اونم اینه که قبل از هر کاری حتما باید یک انکولوژیست مریض رو ببینه و نظر بده اخه اونه که روند درمان رو تعیین می کنه درسته که دکتر جراح و اورولوژ گفتن باید عمل کنه ولی قبلش باید حتما نظر یک انکولوژیست رو پرسید شاید لازم باشه قبل از عمل یا همون روز عمل اولین دوز شیمی درمانی زده بشه درمورد ستایش ما اول پیش انکولوژ رفتیم و اون به ما گفت اولین دوز دارو باید همون روز عمل زده بشه و یک دختربچه ی دیگه بود که دوهفته بعد از عمل تازه اومد سراغ انکولوژ و متاسفانه فوت شد می خوام بگم مراجعه به انکولوژ قبل از انجام هر اقدام درمانی ای خیلی مهمه

همسر رو فرستادم تا دایی ام رو توجیه کنه حتما پیش انکولوژ بره هنوز خودم نتونستم باهاش حرف بزنم اخه موقع حرف زدن صدام می لرزه و اشکام سرازیر می شه امروز می ره پیش انکولوژ سه شنبه هم وقت عمل گرفته

خدانوشت : می دونی که خیلی دوستش دارم می دونی که حق پدری به گردنم داره می دونی که تکیه گاه منه فقط می خوام بدونم چرا  چرا این کار رو با من می کنی چرااااااااااااا

خواننده نوشت: ممنونم بابت اظهار لطفتون توی پست قبلی ولی هنوز توی شوک هستم وقتی از این وضع دربیام و به خودم مسلط بشم همه ی کامنتای پست قبل رو جواب می دم و تایید می کنم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد