یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

خیلی حسودی کردم خیلی ها!

چندوقتی هست که ستایش اصرار داره که بزارمش کلاس نقاشی وقتی سپهر رو واسه شنا ثبت نام کردم دیگه کلی بهونه می گرفت که منم برم نقاشی خلاصه بعد از کمی پرس و جو  و البته به طور کاملا تصادفی یک کلاس نقاشی پیدا کردم که توی همین یک ماهی که اینجام ۸ جلسه اش برگزار می شه و روز شنبه ستی رو واسه اولین بار بردم کلاس نقاشی ..خانوم مربی بهش گفت با هر رنگی که خواستی یکی رو که خیلی دوست داری بکش  اونم با رنگ بنفش وسط کاغذ یک ادم خیلی بزرگ کشید و با دقت موهاش رو رنگ کرد اونوقت خانوم مربی پرسید این کیه ؟ ستایش هم گفت بابامه !!! هیچی دیگه اگه من خودم رو حلق اویز کردم بدونین و اگاه باشین که علتش همین نقاشیه هست   تازه این قسمت خوب ماجرا بود بعدشم چندتا ادم  دیگه کشید که ریزتر از ادم اصلیه یعنی بابای محترمش بودن و اون ادمی که از بقیه چاق تر بود رو گفت مامانمه   

الان من دپرسم (ایکون لب و لوچه ی اویزون)

 نقاشی رو گذاشتم ادامه ی مطلب

اون خانوم چاقه ی سمت چپ منم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد