یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

بالاخره پروژه ی مدرسه به سرانجام رسید

امروز سپهر رو توی مدرسه ی علا.مه . طبا.طبایی ثبت نام کردیم البته هنوزم تیزهوشان اسامی قبول شده هاش رو اعلام نکرده !! حالا این که چی از اب دربیاد و به اندازه ی ای که ازش تعریف می شه تعریفی هست یا نه بعدا معلوم می شه فقط یک نکته بود که همین اول توی ذوق می زد ظرفیت کلاسا بود که ۳۰ نفره بودش من انتظارم حداکثر ۲۵ نفر در هر کلاس بود توی این شش سالی که سپهر توی مدرسه ی دولتی سر.و.ش درس می خونده بین ۲۷ تا ۳۲ نفر توی کلاس بودن مثلا همین امسال کلاسشون ۲۷ نفر بود و سال اول کلاسشون ۳۲ نفر بود که البته این نکته رو توی جلسه ی امروز با مدرسه ی جدید بیان کردم و اونا هم توجیح های خودشون رو اوردن که بچه ها واسه انجام ازمایشا و خیلی از کار گروه ها به دو گروه ۱۵ نفره تقسیم می شن حالا باید دید در طول سال تحصیلی چجور پیش می رن امیدوارم همین طور که می گن به جنبه های پرورشی و ورزشی هم بپردازن و بچه ها ی صرفا یک بعدی بار نیارن ...مدرسه از ۳۰ تیر تا ۵ شهریور برقراره و اینگونه به مشهد رفتن من  گند می زنه

دستم همچنان درد می کنه البته خیلی بهتر شده و قرار بود که یک ماه بسته نگه ش دارم ولی لک های اب روی در یخچال و کف اشپزخونه و رد دستای کوچولو و چرب روی در کابینتا و در اتاقا مخصوصا اینه قدی اتاق ستی که تا ارتفاع یک متر پر از رد دستای کوچولو هست باعث شد که دیروز این مچ بند رو باز کنم و بیوفتم به جون این خونه و بسابمش و البته مدام هم غر بشنوم که تو وسواسی هستی و دست از سر این خونه بردار و اینجا که تمیزه و اخرشم تا خودت رو ناقص نکنی دست بردار نیستی ولی خوب منم پوست کلفت تر از این حرفا هستم و دیروز حسابی کابینتا و کف اشپزخونه و در و دیوار رو سابیدم 

فرداشب دارم می رم مشهد حالا کی برگردم معلوم نیست ولی به هر حال باید تا قبل از ۳۰ تیر تهران باشم

ستی نوشت: می خوایم بریم مهمونی ستایش خیلی جدی میاد در کمد لباسای باباش رو باز می کنه و بهش می گه اون بلوزت رو بپوش بعدشم که پدرجانش همون بلوز رو می پوشه با رضایت براندازش می کنه و می گه خیلی خوشگل شدی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد