یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

بازم کج ام

مچ دست راستم درد می کنه و اصن نمی تونم خم اش کنم یا حرکتش بدم و واقعا از کار و زندگی افتادم باز خوبه مامان اومده تهران و پیشم هست فعلا با مچ بند اتل دار بستمش البته این یک اقدام خود درمانانه بوده و هنوز دکتر نرفتم الانم دارم با دست چپ تایپ می کنم و مامان هم غر می زنه که من نمی فهمم این اینترنت چی داره که دست بردارش نیستی می خوای مچ دست چیت هم علیل بشه تا خیالت راحت بشه اخه همه (منظور از همه دایی ممر و همسرجان هست) معتقدن چون من هی این موبایلم رو گرفتم تو دستم و هی تو وایبر جیک جیک کردم یا تو اینستا سرک کشیدم واسه همینه که رسما چلاق شدم  بعد که من به داداش جان گفتم پس چرا این بلا سر تو نمیاد که بیشتر از من پای موبایلتی فرمودن چون من مثل تو سوسول نیستم !!!!!

پنجشنبه سپهر ازمون ورودی مدرسه ره.یار رو داشته اونوقت شبش اسامی قبول شدگان رو توی سایت زدن که شنبه یعنی امروز بیان ثبت نام و اگه نیان دیگه امکان ثبت نام نیست و این حرفا !!!!! اینقده از این اداهای مدارس غیرانتفاعی بدم میاد اخه هنوز نتایج ازمون مدارس تیزهوشان نیومده و ازمون مدرسه علامه . طباطبایی رو هم که تازه سه شنبه باید بده و خوب من می خوام نتیجه ی این ازمونا مشخص بشه بعدش تصمیم بگیرم یعنی اگه سپهر علامه . طبابایی قبول بشه ترجیح می دم اونجا بره خلاصه که حیرون موندم چی کار کنم

این روزای امتحان من خودم سپهر رو می برم و میارم و وقتی توی حیاط مدرسه منتظرم تا امتحانش تموم بشه با بقیه ی مامانا هم گپی می زنم اونوقت اکثر مامانا از جزییات کتابای درسی یا حتی تمام سوالای امتحان روز قبل رو می دونن در این حد که مثلا جواب سوال دوم امتحان هدیه ها توی صفحه ی ۳۲ بود و این وسط من کاملا بی اطلاعم و فقط می دونم که امروز سپهر امتحان مطالعات اجتماعی داشته و امتحان بعدیش علومه نمی دونم من اشتباه می کنم یا اونا ولی فکر می کنم یک پسر ۱۲ ساله دیگه باید مستقل از مامانش درس بخونه

با دست چپ هم میشه خوب تایپ کرد ها 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد