یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

میچرخه و میچرخه!

سرم گیج می ره و تهوع دارم صدای صبحونه خوردن پدر و پسر از توی اشپزخونه میاد از رختخواب بلند می شم و دستم  رو از دیوار می گیرم و می رم سمت دستشویی این سرگیجه ی لعنتی تهوعم رو بیشتر می کنه روی اولین مبل می شینم و به همسرجان می گم برام یک قرص دیمن هیدرانات بیار ...یادم میاد امروز کلی کار دارم خدا کنه سرگیجهه زود خوب بشه عصری وقت ارتوندسی سپهر هست و بعدشم با یکی از دوستام قرار دارم و شبم که مهمون دارم و باید شام بپزم ..همسر با یک لیوان اب و قرص میاد بالا سرم و می گه امروز رانندگی نکن و توی ارتفاع هم نرو اصن فقط بخواب بهش می گم باشه تو برو که به پروازت برسی  داره از در می ره بیرون می گه پرواز برگشت رو واسه ساعت ۶ گرفتن و دیگه ۸ خونه ام ..دوباره دراز می کشم و سعی می کنم بخوابم  تازه چشمام گرم خواب می شه که ستایش صدام می زنه مامان مامان بیدارشو بریم مهدکودک تا می گم امروز بمونیم خونه شروع می کنه به نق زدن که الان دوستام منتظر من هستن و اگه نرم بیسواد می شم و... ترجیح می دم ببرمش مهد حاضر می شیم و توی پارکینگ بارمان و مامانش رو می بینیم دوستم که احوال منو می بینه ستایش رو ازم می گیره و می گه من می برمش تو برو استراحت کن مستقیم می رم توی رختخواب و تا ۱۲ می خوابم باید برم دنبال ستایش کمی بهترم تهوع کم شده و سرم رو هم اگه ثابت نگه دارم و نچرخونم سرگیجه ندارم یک کم دورو برم رو جمع می کنم و ستی رو از مهد میارم و کمی غذا که از دیروز مونده رو گرم می کنم و می زارم روی میز توی اشپزخونه به سپهر که تازه از مدرسه برگشته سفارش می کنم که کمتر ریخت و پاش و کنن و دوباره توی تختم دراز می کشم اول وقت ارتودنسی رو کنسل می کنم و بعدشم به دوستم زنگ می زنم و عذرخواهی می کنم و دوباره می خوابم با صدای تلفن از خواب بیدار می شم خانوم پشت خط می گه تا یک ساعت دیگه کارشناسای دادگستری واسه بازدید فرش و تعیین خسارت میان از جام بلند می شم و با کمک سپهر مبلا رو جابجا می کنیم و یکی از فرشا رو پشت و رو می کنیم تا محل پارگی ها راحت تر قابل تشخیص باشه  بعد از رفتن کارشناسای محترم هم دوباره همه چی رو مرتب می کنیم و همه ی این سر چرخوندن ها باعث می شه دوباره سرگیجه و تهوع بیاد سراغم می شینم روی مبل و سعی می کنم ریخت و پاش توی اشپزخونه رو ندیده بگیرم و با خودم می گم واسه شام هم کمی جوجه کباب می زارم توی فر همین موقع پدرشوهر و مادرشوهرم از راه می رسن و ستایش اولین چیزی که به مادرجونش می گه اینه که خیلی گشنشه و داره از گشنگی می میره

پ.ن۱: از قالیشویی شکایت کردیم و دادگاه قالیشورر رو محکوم به پرداخت خسارت ۸۵۰ هزارتومن واسه هر تخته فرش کرده و اقای قالیشور هم به رای دادگاه اعتراض کرد و دیروز هیات سه نفره واسه کارشناسی از فرش اومدن تا ببینیم رای دوم چی می شه

پ.ن۲: دیروز بیش از ۵۰۰ بار توسط ستایش بوسیده شدم تا حالم خوب بشه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد