یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

دغدغه های این روزای دخترم

وقتی ستایش رو حامله بودم سپهر ۸ساله و کلاس دوم بود و اون اسم ستایش رو انتخاب کرد (خودم دلم دریا یا ساغر می خواست) چندروز نشست پای سایت ثبت احوال و هی توی سین ها دنبال اسم گشت اینکه اول اسم خواهرش سین باشه هم از القائات پدرجانشان بود که عقیده داشتن می خوان هفت سین تشکیل بدن !!!!! (البته ارزو بر جوانان عیب نیست ) خلاصه اینکه الان ستایش دلش می خواد اسم یک نی نی رو انتخاب و اسمش رو بزاره نی نی 

دوست داره زودتر ۱۴ سالش بشه چون  داداشش داره ۱۳ ساله می شه و اون دلش می خواد از داداشش بزرگتر باشه!!

دلش می خواد زودتر میشایا هاش ( همون سینه!!! ) بزرگ بشه تا بتونه مامان بشه !!

زودتر مامان بشه تا بتونه رژ لب بزنه 

همیشه تو هتل زندگی کنیم تا اون بتونه روی تخت بپر بپر کنه (اخه من بهش گفتم فقط روی تخت هتل اجازه ی بپر بپر داره نه روی تخت مامان بیچاره اش )

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد