یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

تولد تولد تولدت مبارک

جای همگی خالی خیییییلی خوش گذشت با این که بدوبدو زیاد داشت و بعضی چیزا هم مثل کیک اونی که می خواستم نشد و از همه بدتر پسر جانم مریض احوال بود اما بازم خیلی خوش گذشت

سپهرکم که از چهارشنبه عصر تب کرد همراه با گلودرد و روز تولد خیلی بی حال بود و اصن حوصله نداشت ..کیک هم که با اون چیزی که توی البوم دیده بودم خیلی فرق می کرد جالبه که کیک تولد مهدکودک رو هم همین قنادی سفارش داده بودم و اون رو خیلی خوب درستکرده بودن و کاملا شبیه عکس توی البومش شده بود اما این اصل کاری رو گند زدن  تازه همون روز که کیک سفارش می دادم می خواستم صدتا دونه دانمارکی هم سفارش بدم اما اقاهه با یک قیافه ی حق به جانب گفت خانوم صدتا دونه دانمارکی که سفارش نمی خواد و ما روز پنجشنبه بالای ۲۰۰۰ هزار تا دانمارکی درست می کنیم اونوقت ساعت ۵ که همسر جان رفته بود کیک رو تحویل بگیره گفته بودن ما اصن دانمارکی ندارم  یعنی حرصی دادن منو ها

تجربه نوشت: به هیچ عنوان به دوست جوناتون اجازه ندین توی خونه تون بمب شادی منفجر کنن حتی اگه خعلی دوست جون بودن ..باور بفرمایید حتی توی کمدها و لای رخت خواب هام هم پر از این زرورق های طلایی بود

دایی ممر نوشت: ایشون عکاسمون بودن و هر عکسی که می گرفتن می فرمودن بگین امیر   بعدشم می گفت وقتی می گین امیر عکستون خوشگل تر می شه!

عکسا توی ادامه مطلب هس

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد