یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

همه ی فرزندان من

تولد دوقلوها بود دوقلوها رو که یادتون هست همونایی که یک قل شون به مامانش گفته بود می خواد در اینده با سپهر ازدواج کنه (راستش اصن حال نداشتم بگردم و لینکش رو پیدا کنم (یک همچین مامان باحالی هستم من  ))خلاصه واسه گرفتن کادوی تولد با سپهر جان رهسپار شهر کتاب شدیم و انتخاب رو گذاشتم بر عهده ی خودش بعد می بینم با دوتا دونه کتاب برگشته می گم مامان جان این که کمه اگه فکر می کنی از این کتاب خوششون میاد برو مجموعه ی کاملش رو بردار با اکراه می ره برمی داره و یک نگاه به قیمتش می اندازه و سریع می گه نه این خیلی زیاده همون دوتا کافیه ! می گم مامان جان اصن خوب نیست ادم خسیس باشه و اون دوتا هم از بهترین دوستاتن و از نظر من اشکالی نداره که یک همچین هزینه ای بکنیم اما بازم زیر بار نمی ره اخرش می گم هیچ دختری از یک پسر خسیس خوشش نمیاد و دراینده کسی دلش نمی خواد همسرت بشه اونم جواب داد چه بهتر اصن کی خواست زن بگیره منم از دخترا خوشم نمیاد موجودات لوس و ولخرج !!!!!!!

ستایش جان همین که فهمید قراره واسش مهمونی تولد بگیریم اولین چیزی که فرمودن این بود که حالا من چی بپوشم   

پ.ن: به اقاهه می گم یک سی دی می خوام واسه مهمونی تولد  فقط همه ی اهنگاش تولدت مبارک نباشه ها ۴ یا ۵تا داشته باشه کافیه بقیه اش مناسب انجام حرکات موزون باشه بعدش که رفتم سی دی رو ازش بگیرم می بینم حتی یکدونه تولدت مبارک هم نداره 

مهم نوشت : این دوست جونم الناز رو که می شناسین اگرم نمی شناسین این وبشه هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هست  توی مسابقه ی این اقای دکتر شرکت کرده و نیازمند رای هست واسه برنده شدن منم که خراب رفیق   فقط قراره بعدش پولش رو باهم نصف کنیم بالاخره تولد ستایش خرج داره دیگ

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد