تولد دوقلوها بود دوقلوها رو که یادتون هست همونایی که یک قل شون به مامانش گفته بود می خواد در اینده با سپهر ازدواج کنه (راستش اصن حال نداشتم بگردم و لینکش رو پیدا کنم (یک همچین مامان باحالی هستم من ))خلاصه واسه گرفتن کادوی تولد با سپهر جان رهسپار شهر کتاب شدیم و انتخاب رو گذاشتم بر عهده ی خودش بعد می بینم با دوتا دونه کتاب برگشته می گم مامان جان این که کمه اگه فکر می کنی از این کتاب خوششون میاد برو مجموعه ی کاملش رو بردار با اکراه می ره برمی داره و یک نگاه به قیمتش می اندازه و سریع می گه نه این خیلی زیاده همون دوتا کافیه ! می گم مامان جان اصن خوب نیست ادم خسیس باشه و اون دوتا هم از بهترین دوستاتن و از نظر من اشکالی نداره که یک همچین هزینه ای بکنیم اما بازم زیر بار نمی ره اخرش می گم هیچ دختری از یک پسر خسیس خوشش نمیاد و دراینده کسی دلش نمی خواد همسرت بشه اونم جواب داد چه بهتر اصن کی خواست زن بگیره منم از دخترا خوشم نمیاد موجودات لوس و ولخرج !!!!!!!
ستایش جان همین که فهمید قراره واسش مهمونی تولد بگیریم اولین چیزی که فرمودن این بود که حالا من چی بپوشم
پ.ن: به اقاهه می گم یک سی دی می خوام واسه مهمونی تولد فقط همه ی اهنگاش تولدت مبارک نباشه ها ۴ یا ۵تا داشته باشه کافیه بقیه اش مناسب انجام حرکات موزون باشه بعدش که رفتم سی دی رو ازش بگیرم می بینم حتی یکدونه تولدت مبارک هم نداره
مهم نوشت : این دوست جونم الناز رو که می شناسین اگرم نمی شناسین این وبشه هم اکنون نیازمند یاری سبزتان هست توی مسابقه ی این اقای دکتر شرکت کرده و نیازمند رای هست واسه برنده شدن منم که خراب رفیق فقط قراره بعدش پولش رو باهم نصف کنیم بالاخره تولد ستایش خرج داره دیگ