یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

در راستای سوزاندن دل الناز :)

این دنیای مجازی هم واسه خودش دنیایی ها من وقتی شروع کردم به وبلاگ نویسی هیچ وقت فکر نمی کردم این همه دوست پیدا کنم که حتی پا رو فراتر از دنیای مجازی بزارن و حقیقی بشن هیچ وقت فکر نمی کردم یک خواننده ی خاموش  (فریبای عزیز) رو ببینم یا حتی یک خواننده ی فعال و کامنت گذار که به لطف اون من توی یک مزایده هم شرکت کردم دنیای عجیبیه !!!!!!

الان من تا دوساعت دیگه دوتا مهمون دارم که از همین دنیا هستن (زهرا و خانوم وکیل) منم ورژن شمالیم امروز فعال شده یک نهار شمالی درست کردم گاهی فکر می کنم شاید یک جد دورم به شمالی ها برسه از بس که به غذاهای شمالی علاقه مندم خلاصه جای همگی دوستان خالی

پ.ن: سپهر داره پای تلفن با زنداییش حرف می زنه و خانوم برادم ازش می پرسه ستایش چطوره و داره چی کار می کنه اونم می گه داره شلوار خودش رو پای عروسکش می کنه زن داداشم می گه مگه عروسک به این بزرگی خریده سپهر جان هم می فرمان نه ستایشه دیگه خنگه 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد