یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

همین طوری

امروز همین طوری هوس کردم چندتا عکس بزارم

img_2697-2.jpg

 

این عکس مربوط به شب تولد سپهر است

img_7815.jpg

 

این عکس هم مربوط به اخرین مسافرتی است که رفتیم یعنی تابستان ۹۰

پاییز ۹۰ هم متوجه بیماری ستایش شدیم و شیمی درمانی رو شروع کردیم ... می بینین فاصله بین خوشبختی و سعادت تا گرفتاری و مصیبت چقدر کوتاه است

دیشب این ستایش ما دنبال سایه اش می گشت و می گفت سایه ی ستی خانوم گم شده دقیقا همین جمله رو می گفت ... من عاشق این ستی خانوم گفتنش هستم ...هر چی هم توضیح می دادم که الان افتاب نیست و ... قانع نمی شد خلاصه یک عدد سایه گم شده از یابنده تقاضا می شود سایه ستی خانوم را تحویل داده و مژده گانی دریافت نماید

پ.ن: خونه ای رو که ۱.۵ سال قبل پیش خرید کرده بودیم الان حاضر شده باید براش کابینت سفارش بدیم ... راستش فکر نمی کردم تا بهار حاضر بشه برای همین هیچ فکری برای کابینتش نکردم با خودم فکر می کردم درمان ستایش که تموم شد می رم می گردم و کابینت انتخاب می کنم اما الان زودتر حاضر شده و من حسابی گیجم ونمی دونم چی کار کنم با ستایش که نمی شه برم بیرون و بگردم ... اگه راهکاری دارین یا کابینت کار می شناسین یا حتی نکته ای به ذهنتون می رسه لطفا راهنماییم کنید مرسی

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد