یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

مادر نمونه

همه نگرانن که توی مدرسه اتفاق بدی برای بچه هاشون بیفته مثلا زمین بخورن یا توی بازی های وحشیانه پسرانه اسیب ببینن اونوقت من باید از خودم نگران باشم . این هفته گذشته رو همین جور الکی الکی برای خودم دردسر درست کردم جریان از این قرار بود که سپهر تازه از مدرسه برگشته بود و داشت مشق هاش رو می نوشت منم یک لحظه رفتم بهش سر بزنم اومدم در خودکارش رو باز کنم که از دستم در رفت و خورد توی چشمش... هیچی دیگه سه تایی باهم رفتیم دکتر رو چندتا قطره داد و گفت قرنیه اش خراش برداشته یک روز هم مدرسه نرفت روز دوم هم با چشم بسته رفت... طفلکی می گه به خانوم معلمم گفتم خودم هواسم نبود این اتفاق افتاد می گم اخه چرا ؟ می گه چون خجالت می کشیدم بگم تقصیر مامانم بوده الانم دیگه باچشم باز رفته مدرسه تا یک هفته دیگه هم باید این قطره ها رو استفاده کنه ...واقعا فوق العاده ام اخه مادر هم این قدر دست وپا چلفتی و بی دقت دیگه نوبره

توی چشم پزشکی این دخترکم عاشق دستگاه اقای دکتر شده بود ومی گفت :(ستی *هم وقتی بزرگ شد از ان ها می خره)  موقعی هم که دکتر داشت توضیح می داد که هر چند ساعت یک بار باید قطره ها رو بریزم توی چشمش خانوم می فرمودن نه باید بریزه توی دماغش

* ستایش وقتی کوچکتر بود به خودش ستی می گفت اخه ستایش براش سخت بود الانم گاهی به خودش ستی می گه گاهی هم ستایش

پ.ن: سپهر ورزش هاش رو مرتب انجام می ده البته به جای دو بار در روز یک بار انجام می ده و بریس اش رو هم مرتب می پوشه از مزایای این کارها این شده که ستایش هم تمام مدت سعی می کنه از داداشش تقلید کنه وصاف بشینه

بعدا نوشت :مادر جان ما تازه امروز از طریق خبرگزاری رویترز (برادرمان) در جریان این اتفاق قرار گرفته ...تلفن زده می گه حتما چشمتون کردن اسپند دود کن ...اخه الهی قربونت بشم این زندگی ما جای چشم خوردن داره ؟... نه واقعا داره؟؟

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد