یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

قبل از عمل

باید زودتر تصمیم می گرفتیم و درمان را شروع می کردیم دکتر کودکان ستایش ما را به دکتر مولائیان معرفی کرد برای جراحی و همچنین دکتر انکولوژیست برای شیمی درمانی

اول رفتیم مطب دکتر مولائیان خیلی شلوغ بود ساعت ۱۰ شب نوبت ما شد بعد از معاینه گفت روز شنبه صبح ببریمش بیمارستان بهرامی بستریش کنیم و یکشنبه عمل می کن

دیگه دیر وقت بود و به مطب دکتر احسانی نمی رسیدیم فردا هم که پنجشنبه بود و مطب تعطیل تصمیم گرفتیم بعد از عمل بریم پیش دکتر انکولوژی

شنبه ساعت ۸بیمارستان بودیم ستایش کمی سرما خورده بود و سرفه می کرد موقع شرح حال گرفتن به پرستارش گفتم سرفه می کنه به متخصص بی هوشی اظلاع دادن و اون هم گفت بی هوشی توی این وضغیت خظرناک و موقع به هوش اومدن اذیت می شه عمل یک هفته عقب افتاد

این یک هفته نه کسی خونمون اومد و نه ما جایی رفتیم  قرنتینه بودیم تا حالش زودتر خوب بشه تو این مدت اظلاعات زیادی در مورد تومور ویلمز و درمانش پیدا کردم فقظ کافی بود تو گوگل بنویسی تومور ویلمز تا کلی اظلاعات بهت بده اما دلم می خواست تجربه یکی را که از نزدیک با این بیماری در تماس بوده مخصوصا یک مادر را بدونم احتیاج به تجربیات مادرانه داشتم ولی چیزی پیدا نکردم شایدم بلد نبودم برای همین تصمیم به نوشتن گرفتم تا به یکی مثل خودم کمک کنم

تو فرصت یک هفته ای قبل از عمل یک روز هم پیش انکولوژیست رفتم یک دکتر خیلی خوش اخلاق و با حوصله ۲ساعت باهام حرف زد و همه چیز را توضیح داد اولین دوز داروی شیمی درمانی باید همون روز عمل زده می شد خود عمل جراحی و جای عمل ۱۰-۱۵ سانتی به اندازه کافی دردناک و طاقت فرسا بود که حالا تهوع شیمی درمانی هم بهش اضافه شده بود حتی یاداوریش هم ناراحتم میکنه

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد