یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

حرص دربیارها

نشستیم دورهم و داریم فیلم دورهمی خانوادگی مربوط به عید 20 سال پیش رو نگاه میکنیم .سالی که من کنکور داشتم .دوربین میاد روی من و دایی ممر جان میگه یا ابولفضل چه سبیل هایی بعدم بلند میشه و دست همسرجان رو می بوسه و میگه واقعا ازت ممنونم اگه فداکاری نمی کردی معلوم نبود چی میشد 

عروس میگه فردا عصر سپهر و ستایش ساعت 5 باید باغ باشن برای تمرین ساقدوشی سپهر میگه وای خدای من چقدر لوس اخه این اداها چیه ..با خشم نگاهش میکنم و میگم اتفاقا بدم نیست عزیزم واست یک تمرینی میشه ایشالله خواستی داماد بشی بدونی چی کار کنی ..میگه من ابدا ازدواج کنم اونم با این همه ادا و اطوار 

پ.ن : بردارزاده جان خیلی شیرین شده



نظرات 4 + ارسال نظر
سمیه.س جمعه 6 مرداد 1396 ساعت 12:00

وااااای خدا یعنی عاااااشقتم پریسا. وای میمیرم از خنده وبلاگتو که میخونم

عااااشق سپهر و ستی هم هستممممممم.
دایی ممر هم خداییش یه دونه باشه

یعنی الان تو هم به سبیل های محترم اینجانب خندیدی؟

سلام پریسا جووون..... وااای که امان از دایی ممر....چقدررر خندیدم به اون تیکه سیبیل::خنده: سپهر هم که همچنان دوس داشتنی:

قبول نیست تو هم که سیبیل های من خندیدی

سمیه.س شنبه 7 مرداد 1396 ساعت 15:03

وای خدایا همین الان داشتم حکایتت رو برای همسر تعریف میکردم اونم کلی خندید

بنده غلطططط میکنم از این غلطا بکنم به سبیلهاتون بخندم

ربولی حسن کور چهارشنبه 11 مرداد 1396 ساعت 21:37 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
حالا ما جرات نداریم بخندیم چکار باید بکنیم؟
بردار زاده؟!

نباید بخندین دیگه
بله دختر برادر بزرگتر که الان 9 ماهه هست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد