سپهر با دوستای گروه موسیقیش به شدت مشغول تمرین هست و قراره واسه جشن 22 بهمن سه تا قطعه اجرا کنن یکی اهنگ تصنیف ای امان شجریان و یکی هم اهنگ تصنیف خاک مهرایین سالار عقیلی و سومی رو هم یادم نیست ... حالا این خاک مهرایین توی دستگاه اصفهان زده میشه و اون دوتای دیگه شور هست و به سپهر می گم می خوای یک سنتور دیگه برات بخرم که یکیش رو اصفهان کوک کنی و یکیش رو شور و اقا به هیچ عنوان قبول نمی فرمان و می گه همین خوبه و فقط یک ربع بین دوتا اهنگ وقت لازم دارم تا کوکش رو عوض کنم دیشبم با همسرجان داشتیم توی دنیای مجازی می گشتیم تا هم قیمت دستمون بیاد و هم بدونیم چه سنتورهایی خوب هست اونوقت سپهر فهمید و کلی ناراحت شد و دادو قال کرد که ابدا نمی خوام یکی دیگه برام بخرین و خودم بلدم چجوری کارهام رو پیش ببرم ... به همسرجان می گم به نظرت این خساستش به گی رفته واقعا ؟!!!
به شدت درگیر پروژه ی جابربن حیان ستایشم و راستش توی یک رودربایستی با مامان یکی از دوستای ستایش که البته الان به یکی از بهترین دوستای خودم تبدیل شده توی این پروژه شرکت کردم و الان کلی اطلاعات درمورد زباله و بازیافت و دفن زباله دارم و ستایش هم کلی عکس با زباله و ماشین اشغالی داره :))) تازه به ارزوش هم رسید چون وقتی بچه تر بود دوست داشت وقتی بزرگ میشه اشغال جمع کن بشه
به شدت مشغول خانه تکانی هستم و هرچند کند پیش میره ولی خب بالاخره پیش میره و همینش مهم هست
دلم می خواد گوشام رو بگیرم که نشنوم و چشمام رو ببندم که نبینم ولی نمیشه ... نمی دونم قبلا هم این حجم از اخبار ناراحت کننده وجود داشت یا من الان پا به سن گذاشتم و به نظرم میاد دنیا جای ترسناکی شده
سلام
من که اصلا استعداد موسیقی ندارم
خوش به حالتون که دستگاه ها و... رو از هم تشخیص میدین
سلام اقای دکتر
منم متاسفانه ندارم و اینا رو هم سپهر گفته که یاد گرفتن وگرنه اگه بشنوم نمی تونم تشخیص بدم
بسیار عالی!
ممنون
خیلی هم خوبه..من فقط می دونم ماشین حمل زباله ساعت چند میاد
منم تا قبل از این همینو می دونستم
سلام
آره دنیا جای ترسناکی هست واقعا