توی مهمونی سپهر بین من و دایی ممر نشسته اونوقت من به سپهر می گم مامان جان هیچ می دونستی خیلی خوشگلی ...دایی ممر در حالی که چشماش از تعجب گرد شده خطاب به سپهر می گه مامانت داره جوک می گه یک وقت باور نکنی ها دایی...بعدشم به من می گه نه خداییش این پسر کجاش خوشگله ...منم گفتم ببین چه موهای خوش رنگی داره چشم و ابروش خیلی قشنگه اون چال روی گونه اش وقتی که می خنده که دیگه معرکه ست ... داداش عزیزمان هم درحالی که با سرش داره به همسرجانمان اشاره می کنه می فرمان البته معیارهای زیبایی شناسیت با اون انتخابت کاملا معلومه