کشوری که ذخایر نفت و گاز داره و خورشید تابانش حتی توی زمستان هم کویرهاش رو داغ نگه می داره بعلت زمستان سخت و سرما، نیمه ی شمالی اش تعطیل میشه و همزمان بعلت آلودگی و غبار، نیمه ی جنوبی اش تعطیل میشه و باز همزمان برق خیلی از مناطق روزانه قطع میشه
غم انگیزه و حیف از ایران مون
خیلی چیزها می تونن باعت بشن مودم بیاد پایین و برم توی فاز بیخیالی نسبت به همه چیز و مهمترینش نسبت به تغذیه ام و ورزشم و سلامتی ام یکیش آلودگی هواست اصن وقتی هوا غبارآلود میشه من یکجوری بدخلق میشم و میرم توی خودم که واقعا عجیبه. همین دیروز که هوا شفاف شده بود و منم همه ی پرده ها رو کشیدم کنار و یکدفعه اون بارش زیبای برف شروع شد منم یکدفعه شنگول شدم و از بستر خمودی بلند شدم و دراولین قدم یک سالاد پاییزی خوشرنگ درست کردم حالا درسته جز خودم و همسرجانم کسی ازش استقبال نکرد ولی خب مهم نیست چون اون دوتا اصولن بدغذا هستن و تعداد غذاهایی که می خورن خیییلی محدود هست
یکی دیگه از چیزهایی که روی مودم تاثیر بسزایی داره اخبار ناگوار و اتفاقات بد برای عزیزانم هست
کلن این یکماه از وقتی بیماری دایی دیگه قطعا تشخیص داده شد منم باز رفته بودم توی فاز بی انرژی بودن و ورزش و رژیمم رو کنار گذاشته بودم
دختر داییم همین دو سه روز پیش رسید ایران و بعد از این همه مدت که زندایبم خم به ابرو نیاورده بود و هر مرحله از اخبار مربوط به بیماری و پیگیری های مربوط به درمان و دارو رو انجام مبدادکاملن قوی و محکم بود حتی پشت درب اتاق عمل، آنروز توی بغل دخترش، های های گریه کرد. چقدر عجیبه که وقتی آدم تنها و بی پناه هست انگار قوی تر میشه و وقتی نیروی کمکی میاد خودش رو رها می کنه
امروز با اینکه هوا آلوده هست ولی دست خودم رو گرفتم و پاشدم نیم ساعت با نیما ورزش کردم و الان دوش گرفته و سرحال طور نشستم برای آپدیت اینجا
نمی دونم توی این مدت چقدر ممکنه گند خورده باشه به اون زحمت چهار کیلو کاهش وزن و حتی ممکنه بیشتر از قبل هم برگشته باشه ولی خب برای اینکه حالم رو بدتر نکنم نرفتم روی وزنه
این چند روز پیش رو کلی دلیل برای بالا بودن مود دارم
رفیق شفیق داره میاد ایران بری حدود یکماه و مامان جان هم قراره بیاد که کنار داداشش باشه و اگر مشگلی پیش نیاد یک یلدای خانوادگی در کنار دایی جون داشته باشیم
آهان راستی یلدا هم کلی می تونه مودم رو بهتر کنه. بین تمام آیین ها و جشن های ایرانی یلدا رو بیشتر از همه شون دوست دارم و حس خوب بهم میده
راستش اون سفر دونفره رو به ستی نگفتیم چون مطمئن بودیم دلخور میشه... ستایش عاشق هرنوع سفری هست :)
امروز صبح منو کشونده یک گوشه و میگه توی چشمام نگاه کن و بگو وقتی من نبودم کجا رفتین؟ خنده ام گرفته بود و گفتم وا مادر چرا اینجوری می کنی کجا رو داریم بریم آخه.. میگه من می دونم یکجایی رفتین و جس ششمم هیچ وقت اشتباه نمی کنه اصن بده گالری عکسات رو نگاه کنم و ببینم کجا رفتی. و خب راستش چون ستی رو می شناختم هیچ عکسی نگرفته بودیم بعد که ناامیدانه گوشی رو بهم پس داده میگه مامان توروخدا بگو کجا رفتین هرجا باشه اشکال نداره فقط نگو که کیش رفتی. اینجا دیگه از خنده ریسه رفتم و گفتم ولم کن توروخدا یک سر رفتیم تا شمال برگشتیم عجب گیری افتادم ها
ابروهاش رو میده بالا و میگه بیا من که می دونستم، دیگه از من چیزی رو قائم نکنی ها اصن از چشمات معلوم بود بهت خوش گذشته و مطمئن بودم یکجایی رفتین که چشمات خوشحاله
چقدر طفلکی هستیم این نسل، تا بچه بودیم از مامان و بابا مون حساب می بردیم و الان هم از بچه هامون :))))
دایی جون جراحی کرد و همین چند روز پیش هم اولین دوز شیمی درمانی انجام شد و راستش فراتر از انتطارم با همه چیز اوکی بود و روحیه اش عالی و خب بجای اینکه من یا اطرافیان بخوایم بهش روحیه بدیم خودش با این مدل قوی بودنش بهمون قوت قلب داده
امیدوارم این یکسال همینجور آروم و خوب بگذره
چند روز پیش رفته بود پیش دکتر انکولوژش و اون داشت روند درمان رو توصیح می داد و کارهایی که باید انجام بده و کارهایی که نباید و یک لیست از ممنوعیت های خوراکی و اینجوری چیزها و درآخر حرف هاش میگه خب سوالی نداری و دایی جان خیلی جدی می پرسه دکتر جان الکل چی؟ دکتر میگه اون که اصلن و ابدا و داییم با تاکید میگه فقط همین یکسال دیگه؟ بعدش که آزادم؟ و دکتر میگه خیر اونو دیگه باید ببوسی و بذاری کنار و داییم آهی عمیق میکشه و میگه ای بابا و من غش کردم از خنده و میگم خدایی محشری دایی جون یعنی تنها سوال تون ازکل این پروسه همین بود
+ میگم حالا که ستی داره چند روز میره اردو، میای بعد سالها یک سفر دونفره بریم؟
_ آره فکر خوبیه می خوای بریم مرکز دنیا؟
+ عزیزم اصن متوجه سفر دونفره هستی؟ مرکز دنیا آخه؟ کی مسافرت دونفره میره پیش قوم شوهر آخه
_ خب کجا بریم؟
+ بیا بریم کنار دریا؟ دلم تماشای غروب کنار دریا می خواد
- به فلانی هم بگیم با خانومش باهامون بیان
+ گفتم سفر دوتایی. اون میشه سفر دوستانه ی چهارنفر ه
خدا به من صبر بده
و البته صدای منو از کنار دریا می شنوین
برنامه ی اکنون سروش صحت رو دیدم و واقعا غبطه خوردم به گستردگی دامنه ی لغات جناب صحت و قربانی.. از اون برنامه هاست که خیلی دوست دارم و امیدوارم بزودی قسمت های بعدی اش هم بیاد