دارم وسایلم رو جمع و جور می کنم و فردا برمی گردم و جمعه صبح زود می رسم خونه
کلی اتفاق جدید و خوب در راه هست
دارم عمه میشم عمه ی یک کوچولوی پاییزی :)
واسه بار دوم دارم خواهرشوهر میشوم و برگردم تهران به سرعت باید باروبندیلم رو جمع کنم و برم مشهد
تمام مدت که دارم چمدون می بندم و حتی اینجا دارم می نویسم , ذهنم توی کمد لباسام دنبال یک لباس مناسب واسه جلسه ی رسمی خواستگاری می چرخه :)))