یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

دهم

امروز رسما کلاس دهم شد و مدرسه اش ‌شروع شده 

امیدوارم جای جدید براش خوب باشه و کلی خاطره ی خوب براش بجا بمونه 

مدرسه رو عوض کردیم و نمی دونم چقدر می تونه انتظاراتمون رو برآورده کنه. مدرسه ی قبلی دوسال هفتم و هشتمش بینظیر بود و واقعا تیم حرفه ای و عالی ای بودن و حیف از اون تیم که پراکنده شدن

 

نماد جدید میدان ونک رو خیلی دوست دارم کاش زودتر پایه هاش رو هم تکمیل کنن و اون پارچه رو کامل بردارن


منتظرم ظهر برگرده خونه و خبر بده اوصاع چطور بوده. خوبیش اینه خیلی سریع دوست پیدا می کنه 

یک روز معمولی

برق رفت و خب به طبعش آب هم قطع شد الان که برق اومده پمپ خراب شده و بازم آب قطعه. چرا؟ چون نوسان برق زده پمپ رو داغون کرده


رقیه

چندسال پیش بعد از به قدرت رسیدن طالبان، شریف که سالها نگهبان و سرایدار مجتمع کوچه پشتی بود رفت افغانستان و همسرش رقیه با دوتا دخترها و تک پسرش رو آورد تهران، یادمه اولین باری که رقیه رو دیدم و اومده بود خونه مون برای نظافت لهجه ی غلیطی داشت و خوب متوجه نمی شدم چی میگه ولی می فهمیدم که دخترهاش خیلی خوشحالن که دوباره می تونن برن مدرسه می گفت این ده دوازده سالی که شریف، تهران کار می کرده هیچ وقت اونا رو نیاورده بود ایران و خودش سالی یکبار می رفته افغانستان و بهشون سر می زده

توی این مدت ،چندباری برای نظافت اومده خونه مون و هم من کم کم به لهجه اش عادت کردم و دیگه بهتر می فهمیدم چی میگه هم خودش فارسی رو مسلط تر شده بود 

امروز برام پیامک داده که مامان ستایش جان (همیشه منو به این اسم صدا می زد) دارم برمی گردم کشورم و خواستم ازت خداحافظی کنم و تشکر کنم بابت مهمان‌نوازی مردم کشورت و مهربانی خودت. امیدوارم حال کشورت خوب و خوش باشه و ممنونم که کشورت این مدت بهمون پناه داد

این پیامش هم اشکم رو درآورد و هم حس های متناقضی رو توی دلم روشن کرد 

هم دلم براشون می سوزه و نگران سرنوشت خودش و دخترهاش هستم که احتمالن دیگه نتونن درس بخونن و مدرسه برن (لعنت به این جبر جغرافیایی و مردمون متهجر و وحشی اش) هم می دونم درست نیست بدون مجوز و کارت شناسایی و هویتی و بدون حساب و کتاب افغان ها رو راه داد توی کشور

کاش از همون اول، مسیر درست تری برای ورود این اتباع که از دست طالبان فرار کرده بودن انتخاب میشد و کاش همون موقع با دقت سوابق تک به تک شون بررسی میشد و براشون پرونده ی مشخص تشکیل می‌شد و مثل همه ی کشورهای مهاجر پذیر یک مدت زیر نظر گرفته میشدن و بعد با دادن آزمون های مربوطه بهشون کارت اقامت می دادن تا اینجوری خشک و تر باهم نسوزن 

دلم همراه رقیه و دخترهاش هست و امیدوارم سرنوشت براشون بهتر رقم بخوره 

قطع شدم

هیچ کدوم از فیلتر شکن هام کار نمی کنن و در نتیجه باز از دنیا بی‌خبرم 

حیف از تهران 

فکر می کردم نیمی از ادعاهاشون درست باشه ولی متاسفانه حتی ده درصدش هم درست نبود 


بالاخره به نت بین المللی وصل شدم


طفلی اونایی که اونور آب هستن توی این قطعی نت خیلی دلواپس شده بودن و عجیب اینکه حتی با تماس مستقیم هم نمی تونستم بهشون زنگ بزنم 

یکی از دوستان داداش خارجی دیروز صبح (شنبه صبح) به گوشی مامانم زنگ زد و گفت الان داره با داداش خارجی چت می کنه و نگران شماها هست چون شنیده مشهد سرو صدا بوده و مامانم هم گفت بهش بگین خوبیم و نگران نباش

چندساعت بعدش زندایبم تماس گرفت که اونا با نت خونه وصل شدن و اگر می خوایم بریم اونجا و با بچه ها حرف بزنیم 

ما هم سریع رفتیم و من توی مسیر از مامان دوتا عروس ها خبر گرفتم که بتونم با خیال راحت بهشون بگم مامان هاشون خوبن 

مامان عروس کوچیکه اینقدر بی تاب بود که وقتی رسیدم خونه ی دایی ام و تونستم با عروس جان حرف بزنم همونجا به مامانش زنگ زدم و گذاشتم روی اسپیکر تا باهم حرف بزنن 

به مامان عروس جان میگم آخه اون که جاش امن هست نگران اون نباشین الان اون نگران ماهاست که توی جنگیم و میگه خب من برای نگرانی اون نگران و ناراحتم (امان از مادر بودن)

دیگه از عصری نت های خودمون هم وصل شد البته من فقط با وای فای خونه وصل میشم و همراه اول هنوزم برام قطعه 


اینروزها غمگینم ،خشمگینم ،گیجم 

از سران حکومت خودمون خشمگینم که اینقدر ضعیف شدیم که راحت همه جای ایران عزیزم، دشمن رژه بره و راحت خرابی ببار بیاره 

از اون رژیم اسرائیلی که همیشه متنفر بودم و اون که حسابش مشخصه

از اون دیوانه ای هم که حاکم آمریکا شده از همون دوره ی اولش بدم میومد و جای تاسف داره که دوباره تونسته حاکم بشه 


الان که از تهران دورم بیشتر نگرانش هستم و تازه می فهمم بیشتر از اون چیزی که فکر می کردم دوستش دارم