واسه اولین بار یکی از همکلاسی های سپهر اومده خونه مون و دارن توی اتاق تمرین موسیقی می کنن .محمد تار می زنه و سپهر سنتور و دارن سعی می کنن یک تصنیف رو به طور مشترک باهم بزنن
کلی ذوق کردم و این رو یک قدم رو به جلو واسه اجتماعی تر شدن پسر درونگرا و فراری از جمع ام می دونم
قوزش دوباره برگشته اخه چند وقته که نه بریس می بنده و نه حرکات اصلاحی رو می ره .کاش می تونستم یک راه حل بهتر واسه این مشکل پیدا کنم و کلا حلش کنم .دنبال یک باشگاه یا مربی ورزش می گردم که بشه سپهر حداقل دوروز در هفته بره اونجا و باهاشون تمرین کنه و البته که نزدیک به خونه هم باشه .امیدوارم که موفق بشم
سخت ترین قسمت خرید یعنی خرید لباس رسمی واسه سپهر انجام شد و کل پروسه یک ساعت هم طول نکشید و پسر جان با این لباس شبیه ساقدوش داماد میشه حتی شاید هم خوش تیپ تر. :)))
کمتر از ده روز به مراسم نامزدی مونده و من شنبه می رم مشهد که توی اماده کردن قرتی بازی های نامزدی بهش کمک کنم
تخت نوزادی ستایش رو هم عوض کردم البته هنوز واسم نفرستادن و قراره اخر شهریور برسه
کی لی لی لی لییییی
مرسی الی جونم
خودم که کلی ذوق دارم
آی جووونم...سنتور با تار....
منم پیشرفتکی داشتم تو سنتور...ده جلسم تموم شده و احتمالا پاییز در کنار مدرسه ادامه سنتور رو هم برم ...البته الان همه جا این کلاسا خصوصی شده ....ده جلسمم خصوصی رفتم مثل کلاس رنگ روغن یا نقاشی و طراحی که مثلا جاهایی مثل خانه فرهنگ یا فرهنگسرای شهروند ساپورت میکردن و با قیمت مناسب میزاشتن منحلش کردن به لطف حرام اعلام کردن موسیقی.....دادستان شهر ما دو ساله دیگه اجازه تشکیل این کلاسا مثل گیتار یا.....رو نمیده و خصوصی همه میرن
.
چه غم انگیز


طفلک بجنورد
کی قراره زمان این تفکرات داعشی سربیاد
افرین به پشتکارت لیلا جان
یاد همه اون وقتایی افتادم که با دایی جان سر زن گرفتن کل کل میکردید و میگفتید کی به این دختر میده:))
مبارکاا باشه مامان ِ قشنگ
طفلک دختر مردم والا
مرسی عزیزم
مبارک خواهر شوهر جان :)
ممنونم