یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

نوه ی محبوب

تازه رسیدیم مشهد و سپهر ماجونش رو بغل می کنه و در حالی که حواسش هست ستی حرف هاش رو بشنوه میگه ماجون اعتراف کن که منو بیشتر از بقیه ی نوه هات دوست داری و ماجون هم میگه قربون تو پسر جوونم برم تو تنها پسر جمعی و نوه ی ارشدم هستی. سپهر نیشش باز میشه و میگه ستی دقت کن و ستی هم خطاب به ماجون میگه خب این تنها مکالمه ای بود که با نوه ی ارشد تون داشتین و دیکه کلن نمی بینیمش و میره توی اتاق مخصوصش و پایان تعطیلات میاد بیرون و میگه خداحافظ 


نظرات 4 + ارسال نظر
ربولی حسن کور چهارشنبه 29 اسفند 1403 ساعت 15:51 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
سال نو مبارک و زیارت قبول
تنها پسر جمع؟ با توجه به روحیه اش فکر نمیکنم خیلی اذیت بشه.

سلام آقای دکتر
سال نوی شما هم مبارک
مامانم چهارتا نوه داره سه تا دختر و یکدونه پسر و خب راستش باهاتون موافقم

نیکان سه‌شنبه 5 فروردین 1404 ساعت 11:13

چه حاضر جوابن این دختراسال نو مبارک

خیلی

سمیه شنبه 16 فروردین 1404 ساعت 07:58

سلام سال نو مبارک عجب جواب دندان شکنی و البته ماجون هم چه بی تعارف اعتراف کردن

زهرا شنبه 16 فروردین 1404 ساعت 23:49

درود بر ستی و جواب ش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد