یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

یک عدد مامان

مامان یک کودک سرطانی سابق

شاید اثرات سن هست

به پیشنهاد دخترداییم، خانومانه رفتیم یک رستوران موزیک زنده اونم ساعت نه شب یعنی تازه ساعت نه شروع می‌شد و اینجوری بود که ساعت هشت شب داشتم به خودم فحش می دادمه چرا قبول کردم و اصن حال ندارم پاشم حاضر شم برم بیرون و کاش دچار حمله ی قلبی بشم و برنامه کنسل بشه خلاصه که با ستی شال و کلاه کردیم و خمیازه کشان ساعت نه شب رسیدیم رستوران 

رقص نور و صدای بلند گروه نوازنده ها اولین چیزی بود که جلب توجه می کرد طوری که با ایما و اشاره به گارسون فهموندم چی می خوایم و بازم توی رستوران هی به خودم فحش دادم که چرا نه نگفتم 

خدایی صدای به اون بلندی و ترانه های بی سر و تهی که خونده میشد و اون رقص نور اعصاب خورد کن توی چشم نه تنها برام جالب نبود بلکه آزاردهنده هم بود 

البته برای ستی هم جذاب نبود پس تقصیر َ سن و سال ام نیست و سلیقه مون مزخرفه :))


نظرات 6 + ارسال نظر
ربولی حسن کور دوشنبه 8 بهمن 1403 ساعت 12:06 http://rezasr2.blogsky.com

سلام
تقصیر من و شما نیست. اگه توی ایام جوونی ما هم مثل همه جوونهای دنیا هرشبمون توی دیسکو و ... میگذشت. به این چیزها عادت داشتیم.

اصن شاید اگر دیسکو داشتیم دیگه رستوران هامون تبدیل به دیسکو نمی شدن
الان که گفتین جوونی هامون، یاد ایام جوانی افتادم که یکبار با همسرجان و دوتا از دوستامون رفته بودیم کوش آداسی و اونجا رفتیم یک دیسکو و خب دیسکو هم آخر شب هست دیگه. اینجوری بود که یکساعت بعد من روی یکی از صندلی ها توی اون سر و صدا و همهمه و رقص نور خوابم برده بود
حتی در جوانی هم ظرفیت دیسکو رفتن نداشتم

ایران دوشنبه 8 بهمن 1403 ساعت 22:06

نه والا
منم خوشم نمیاد تو سروصدا غذا بخورم

آدم نمی فهمه چی می خوره

تیلوتیلو سه‌شنبه 9 بهمن 1403 ساعت 10:32


منم آدم برنامه های اینطوری نیستم
راستش را بخوای اصلا از ساعت 8 شب به بعد بهم بگن از خونه بیا بیرون انگار میخوام کوه بکنم
دیگه توی صدای زیاد و رقص نور که حتما دیوانه میشم
چرا دروغ بگم - هند که بودیم طبقه بالا یه دیسکو بود که هم گروهی ها هر شب بهمون اصرار میکردن که بریم ولی من حتی برای دیدنش هم حاضر نشدم برم

پس تعدادمون کم هم نیست ها
آخه همیشه فکر می کردم آدم هایی شبیه خودم که شب ها زود می خوابن و از مکان هایی با صدای بلند موزیک های قاطی پاطی و رقص نور خوشش شون نیاد انگشت شمار باشن

زهرا سه‌شنبه 9 بهمن 1403 ساعت 23:36 http://pichakkk.blogsky.com

حتی من ۱۴ ساله هم نمی پسندم همچین شرایطی رو

منیژه دوشنبه 15 بهمن 1403 ساعت 23:14

منم از این سر و صداهای مبهم و همخوانیهای بلند و اهنگهای بلند با صداهایی که زیاد هم زیبا نیستند خوشم‌نمیاد. ما هم‌یکی دوبار رفتیم به دعوت دوستان بخصوص سفره‌خانه ها که اکثرا زیرزمین هستند و خفه. و دیگه نخواهم رفت.

آخ آخ امان از خواننده هایی که صداشون خوب هم نیست و ترانه هایی که بی سر و ته هستن
اون مدل زیر زمین طورها که فضاشون رو دود قلیون هم پر کرده که دیگه اصلن دوست ندارم
ولی خب سلایق متفاوت هست و اینا درواقع جای دیسکو رو دارن پر می کنن و جوون ترهامون هم احتمالن نیازمند همچین فضاهایی برای تخلیه انرژی و شب زنده داری هاشون هستن

زهرا سه‌شنبه 16 بهمن 1403 ساعت 13:16

وای که چقدر متنفرم از این سبک رستوران هااا

مخصوصا اگر خواننده فالش بخونه و گروه موزیک هم آهنگ رو اشتباه و قاطی پاطی بزنه

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد