معمولن اینجوری هست که خانواده ها نگران کارهای خطرناک فرزندانشون هستن مخصوصا پسرهای جوان و نوجوان شون که کم تجربه و پر انرژی هستن
توی خونه ی ما برعکس هست و ما همگی باید نگران همسرجان و شیطنت هاش باشیم و اینجوری هست که هرسال میگم عزیز دلم فقط یک آتیش روشن می کنیم و از روش می پریم لطفا چیزی نخر و هرسال هم همسر میگه وا نه بچه ها دوست دارن فشفشه و ترقه داشته باشن و ذوق می کنن و اینجوری هست که من باید یکی از بچه ها رو هرسال با پدرجان شون راهی کنم تا مواظب بابا باشن که چیز خطرناک نخره و به دو سه تا تیکه وسیله ی آتیش بازی اکتفا کنه
امسال هم به همبن منوال گذشت و در حالی که همه مون به پدرجان عزیز پنجاه و خورده ای ساله التماس می کردیم یک گوشه آروم وایسته و ترقه هاش رو توی آتیش نندازه تا ما با خیال راحت بپریم سپری شد
البته امسال یک استثنا هم داشت اونم اینکه موقع روشن کردن یکی از فشفشه هاش دستش رو سوزوند و کارش به درمانگاه و پانسمان رسید و البته همچنان باز هم پر از هیجان و انرژی بود و وقتی برگشت بازم می خواست آتیش بسوزونه
سلام
چه خوب که هنوز کودک درونشون فعاله.
پس مثل من خوبه؟
سلام آقای دکتر
خیلی خوب همجنس تون رو توجیه می کنین. کودک درون
عزیزم
وای خدا... عین بابای من
و فرقش اینه که 
و دیشب هم شنیدم که به بهانه ی نوه ها که هیچ علاقه ای به آتیش و ترقه ندارن باز داشتن آتیش میسوزوندن.
ایشون با هفتاد سال سن همینن همچنان
بلا دور باشه خداروشکر که مشول جدی پیش نیومده برای دستشون.
چشمام قلبی شد برای پدر
پس امیدی به بالارفتن سن نداشته باشم و فایده نداره
هورا
به کامنتها جواب دادند!
نه متاسفانه
تازه تجربه ثابت کرده با بالا رفتن سن بدترم میشن
ممنون آذین عزیزم